پرواز بی نیاز / دکتر محمدعلی سلطانی

سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی از چهره های برجسته فرهنگی، ادبی و دانشگاهی کشور و پدر تاریخ کرمانشاهان به مناسبت درگذشت درویش چنگیز عبدی پور در مطلبی بلند به تشریح ابعاد مختلف شخصیت و جایگاه این عارف وارسته و هنرمند برجسته پرداخته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ در سال‌های دهه پنجاه که در شهرستان‌های استان دائم السفر بودم به دنبال سخنی، یادی، تصویری و بیتی، یکی دو بار در مسیر قصرشیرین به کرمانشاه، پس از شهر کرند جوانی رعنا و گیوه پوش با گیسوان و محاسن چوبدستی و دستمال توشه بر شانه در کنار جاده راه می سپرد و به ناگاه مسافرین سواری و راننده می گفتند:

( ییش دوریش چه‌نگیزه درد چوده همه‌ت ئاوا )

  یعنی؛ این هم درویش چنگیز است که دارد به همت آباد می رود.

پرواز بی نیاز / دکتر محمدعلی سلطانی

جمله با ضمیر یی که تلویحا معنی استثناء داشت همراه بود؛ ییش یا ییچ = این هم، در زبان کردی بار معنایی خاص دارد؛ به معنی کسی که راهش را جدا کرده است؛ برای خودش زندگی می کند؛ راه و روش خود را دارد؛ راه خودش را می رود.

تمام این توضیحات درست بود زیرا در اوج خودنمایی جامعه مدرن و ایام رفرم و اهمیت تحصیلات و استعداد شایسته؛ چنگیز عبدی پور از نخستین فارغ‌التحصیلان رشته ریاضی کرند که بزودی جذب کار بانکی شد و کارمند زبده بانک صادرات ایران و کاندید ریاست بود و صندلی رئیس شعبه در اوان جوانی انتظار او را می کشید، با دیدار شوریده پیری از آینه‌های حقانی کشکول به کاسه شاهی زد و روی به درویشی آورد.

امروز در رسانه ها بیشتر وی را کلام دان و کلام خوان و استاد تنبور می نویسند! در حالی که این امور. ذاتی او بود و شناسه وی محسوب نمی شود بلکه اهتمام در کسب اخلاق و کردار یاری و منزه داشتن عنوان درویش و درویشی داشت تا معنویت سلطانی او را برگزیده کرد.

پرواز بی نیاز / دکتر محمدعلی سلطانی

انسانی که در رشته ریاضی رتبه برتر تحصیلی و در امور بانکی شاخص و در مطالعات آیینی کم نظیر و از هر دو سو پدر و مادر چکیده حقیقت بود و در ادامه کار بانکی با موقعیتی که داشت از هر گونه مادیات به مقتضای امکانات و خدمات موسسات اقتصادی می توانست خود و خانواده در کمال رفاه و بی نیازی مادی تا نسل بعد هم بسر برند  اما جهان محدود و محصور بیرون را واگذاشت و به درون بازگشت، بازگشت به خویش، به درونی لایتناهی و بدون مرز که در آموزه‌های دینی و عرفانی زاگرس کشش ها و کوشش ها و کنش های سازنده و خلاق شهودی است و به یافتن و ساختن ها در بیکران درون منتهی می‌شود. بی اعتنا به آنچه بوده و هست و خواهد بود؛ زندگی کرد با پذیرش تمام مسئولیت های آیینی یک اندیشه اعتقادی دیرینه سال، در تمام طول هشتاد سال زیستن سیمایی ساختگی و ظاهری متفاوت از آنچه باید باشد برای خود نساخت، با هیچ اظهار و ابرازی نظری مانع نگردید. انسان مخلوق خدا را آزاد و صاحب جایی شایسته می دانست و داشته و انباشته و کاشته سیر و سلوک سالیان متمادی خود را دست مایه دکانداری  طریقت و حقیقت نکرد، زمستان و تابستان در جوانی تا پیری با حداقل پوشش یکسان که به جرات می توانم گفت  فقط یک دست لباس مختصر در نهایت نظافت و سادگی و غذایی اندک اکتفا کرد، رد و قبول این و آن برای راهی که در آن پای گذاشت و برنگشت ارزش و اعتبار ی نداشت زیرا خود می دانست که به کجا می رود و بالغ بر پنجاه سال خود را برای خدا و خلق خدا خالص گردانید، استاد عارف واصل و درویش در خویش چهره روحانی کرند مرکز بزرگ یارسان نشین غرب کشور بود؛ در سور و سوگ و اعیاد و مراسم آیینی و ایام کردار و عبادت و عیادت و زیارت فقط برای خدا و خلق خدا در راس امور محافل و مجالس اعتقادی بود و تا واپسین روز زندگی پشیزی به هیچ عنوان از هیچکس نپذیرفت.

پرواز بی نیاز / دکتر محمدعلی سلطانی

پتک می زد و با کد یمین و عرق جبین به دست آهن تفته خمیر می کرد و زندگی درویشی و سرفرازی و قناعت خود را با سربلندی در محضر خدا و خلق می گذرانید؛ با همسر لایق و مدیر و عفیف و چکیده؛ فرزندان شایسته به یادگار گذاشت؛ به دنبال دفتر و دستک و اذناب و مریدی و مرادی و خانقاه و تکیه و بنا که تمام خصوصیات و شرایط آنرا در این وانفسای بی محک و معیار داشت؛ نبود و نرفت معنی درویشی در عصر حضرت سلطان سهاک تا امروز به گونه مجسم بود؛ در همه جا برای خدمت آیینی حاضر بود برای خدمت به خلق و در وانهادن جسم خاکی نتیجه آنرا از عالم لاهوت دید و به گوش خود شنید.

هر کس بکرو خذمت و پاکی

مرژیو و نور سلطان سهاکی 

در اقلیت پراکنده و ناپیوسته یارسان هیچ چیز را جز یگانگی و همبستگی خواستار نبود و خود را خادم آیینی تمامی خاندان‌ ها از هفتن و هفتوانه و شاه مهمان و چهل تن  و یاریگر همه یاران سرسپردگان می دانست و کردارش آینه تمام نمای این سلوک بود؛ در هیچ جم و جمعیتی سخنی خارج از منطق آیینی نگفت و بر خلاف یاسای مهر و عشق و محبت و یاری از وی شنیده نشد و جز کلام حق بر زبان نراند.

در پنجشنبه ۲۴ رمضان المبارک = ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ پرده انداخت: مردم این امواج انسانیت و انسان شناسی  قدردان و بی تملق و تبلیغ و تحمیل همه صاحب سوگ از سنی و شیعه و یارسان یگانه و یکسان از خبر این پرواز ناگهان از هر شهر و شهرستان بر آشفته و نگران به عرصه سوگ روحانی یارسان آمدند.

سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب

لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

این قلم که از کودکی عهد او با لب شیرین دهنان بست خدا و از کودکی با اهل شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت آشنا و تا امروز از احوال و خیال و فضا و قضای این حوزه بی خبر نیستم، می دانم که میان این تازه گذشته با مدعیان تخت و پوست درویشی غیرمکتوب از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب این سرزمین چه تفاوت ها بود و هست که؛

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

نه هرکه آینه سازد سکندری داند

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست 

نه هر که سر نتراشد قلندری داند

  و تشییع جنازه او  نخستین تشییع با این جلوه و جمعیت در طی تاریخ کرند و مناطق همجوار بود و برای هیچ احدی از آحاد آن محدوده کسی این همراهی و همدلی و حضور گسترده  را به یاد ندارد.

 نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد

تا نگویند که از یاد فراموشان اند

سخن پایانی با مسئولان بی مسئولیت  است که به چند پرسش پاسخ دهند. آیا در کشور دولت و پارلمان و صدا و سیما انحصاری و اختصاصی است یا ملی و همگانی است همگانی که در عوارض و مالیات و انتخابات و جنگ و تورم و ... شریک و حاضرند؛ آیا در کشور مسئولان اعم از وزیر یا وکیل یا والی و ... مسئول نزدیکان و هم کیشان خود هستند؟ یا نسبت به آحاد رنگین کمان این سرزمین نسبت سائل و مسئول دارند؟ جایگاه اقلیتی که فاقد نماینده و امکانات و خدمات و تسهیلات استخدامی و ... هستند و حتی موقوفات آنها در خدمات عمران و توسعه اماکن متبرکه اشان مفقود است؟! و ...

همزمان که در خراسان استادی دوتار نواز به رحمت ایزدی پیوست و جامعه موسیقی و اهل هنر را سوگوار کرد به درستی نسبت به ضایعه آن هنرمند ارجمند اعلامیه تسلیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شد و باید هم می شد؛ سپاستان باد.

اما زاگرس نیز سینه ستبر این سرزمین است؛ یک بام و دو هوا این روش را گویند! این مردم هم از همین آب و خاکند و با خون خود و نیاکانشان مرزهای فرهنگی و سیاسی این خاک مقدس را مشخص کرده اند استاد چنگیز عبدی پور علاوه بر مقام عرفانی و زبردستی در کلام دانی و کلام خوانی که سیمای عرفانی حماسه ملی ایران است و غور در موسیقی آیینی باستانی و تنبور سپند، چهره  منتخب و برگزیده صنایع دستی آهنگری در کشور بود بی هیچ هیاهو و ادعا که محمدرضا اصلانی تهیه کننده و کارگردان و شاعر فیلسوف مآب دور شکار موفق به تهیه مستندی با محوریت شخصیت این بزرگمرد شده است.

هردو وزیر ارشاد و میراث فرهنگی و نیز صدا وسیما بی رمق و رونق استان در برابر جمعیت مردم غرب کشور از شیعه و سنی و یارسان که به نمایندگی نقاط دور و نزدیک آن صحنه تاریخی و خود جوش و خدا خواهانه را در تشییع این مرد حق و هنر و انسانیت رقم زدند باید پاسخگو باشند.

حداقل در فیلم‌های موجود مراسم تشییع  سیمای شیعه و سنی و یارسان را در کنار هم ببینید؛ مردم یگانه اند، سیاست
خودی و نخودی شما تفرقه می آفریند.

در پایان پرواز عارفانه این مرد بی نیاز و عارف و واصل حق را به یکایک بازماندگان به ویژه همسر و فرزندان ایشان تسلیت می گویم و از تمامی تشییع کنندگان اعم از شیعه و سنی و یارسان تشکر و قدردانی می نمایم.

اول و آخر یار؛ آمین

کد خبر 2769107

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha