ناگفته های کرمانشاه/ گفتگوی تحقيقی و‌تحليلی بادكترمحمدعلی سلطانی (بخش پنجم و پایانی)

بنفشه رضایی- در بخش چهارم گفتگو با دکتر محمدعلی سلطانی، سوالاتی درباره وضعیت پژوهش، دانشگاه ها و آموزش و پرورش استان کرمانشاه مطرح شد؛ در بخش پایانی که پیش رو دارید به مباحثی در حوزه سیمای شهر کرمانشاه، ظرفیت های گردشگری و برخی مسائل عمرانی و اقتصادی استان پرداخته شده است.

ظاهر و چهره شهر کرمانشاه را چگونه مي بينيد؟

چهره شهر کرمانشاه همچنان جنگ‌زده است. گردوخاک چهره‌اش هنوز پاک نشده است. تمام نمادهاي آرشيو در حافظه شهري يا به کلي نابوده شده‌اند، يا در دست نابودي و يا در حال نابودي است، بويژه در خيابان اصلي شهر، خيابان مدرس (سپه سابق)، يا در خيابان شريعتي و کوچه و خيابان‌هاي پشت بيمارستان راه، بي‌سروساماني در کوچه‌هاي بافت فرسوده از صالح‌آباد و تپه فتحعلي خان تا جوانشير و اداره پنبه سابق موج مي‌زند، در طي اين چند دهه براي آرايش مدني اين شهر که در کنار بيستون و طاق‌بستان و کاروانسراي شيخ عليخان و بازار عمادالدوله و... قرار گرفته و بايد بهترين سيما را داشته باشد، هيچ فکري به اجرا و انجام نرسيد. کرمانشاه خسته‌تر و خاک‌آلوده‌تر و افتاده‌تر از آن است که درباره ظاهر و چهره‌اش بتوان سخن گفت. کاري که با حداقل هزينه و همکاري اهالي مي‌تواند به بهترين وجه انجام شود. مانند همدان، مانند اصفهان، مانند تبريز، شيراز، اروميه و... فقط به طول و عرض بي‌قواره آن اضافه کرده و مانند نعش باد کرده‌اي روي دست طاق بستان و کوه سفيد گذاشته شده است!

* در اين دستکاري نوين بدون فکر در محله‌هاي قديمي، حافظه تاريخي کرمانشاه هنوز کار مي‌کند؟

پيش از اين در جايي گفته‌ام کرمانشاه شهر بدون حافظه شده و به آلزايمر شديد مدني مبتلا شده است. اين شهر از زماني حافظه تاريخي آن آسيب شديد و غيرقابل درمان ديد که تخريب خيابان مدرس آغاز شد. برداشتن سکوي حشمت‌السلطنه و رساندن آن به کف خيابان، جراحي صورت مسجد حاج شهباز خان و نماسازي جديد بر روي بافت آجري و برداشتن دالان‌هاي روي خيابان و... برداشتن ساختمان‌هاي دوطبقه با پنجره‌هاي چوبي و طاق‌هاي محرابي رو به خيابان اگر ترميم درست مي‌شد و همان طور که بارها گفتم، درشکه‌رو مي‌شد ـ چه مي‌شد؟! ... اما همه چيز به هم خورده است و هنوز هم اگر در بعضي از بافت‌ها با همکاري معماران مجرب و دلسوزان ميراث فرهنگي درست عمليات اجرا بشود، شايد سايه روشن‌هايي از حافظه تاريخي را در فيض‌آباد، علافخانه، بازار، شترگلو و... باقي بماند و اين فراموشي را بشود علاج کرد.

* فکر مي‌کنيد چرا خانه مشروطه تاکنون در کرمانشاه مورد غفلت واقع شده است؟

خانه مشروطه يعني سرآغاز آشنايي با قانون، با مدنيت و با اخلاق مدني، با حفاظت از شرع و عرف و قضا و رنجي که گذشتگان براي به دست آوردن آن کشيده‌اند، خون‌هايي که در راه آن ريخته‌اند، جانفشاني‌هايي که در راه اعتلا و انتقال معاني آن داشته‌اند، خانه مشروطه يعني جداکننده نور از ظلمت و تباهي، شهري که ضلع سوم، مثلث مشروطيت در ايران بوده است. وقتي خانه مشروطه ندارد، يعني با هيچ کدام از اين عناوين که قانون، اخلاق مدني، پارلمان، شورا، جايگاه وکيل و موکل، دادخواهي، حق‌ستاني، عدالت‌جويي، شأن رأي و... آشنا نشده است. ما بسياري کوتاهي کرده‌ايم در نوشتن و شناساندنِ شئونات شخصيت‌ها و پيشروان مشروطيت و هنوز هم اکثر قريب به اتفاق آنها را نمي‌شناسيم، آقا محمدمهدي فيض، اعتمادالرعايا، مشيرالرعايا، کلبي افتخار الرعايا که خود و هفت تن از فرزندان و نزديکان خود را در راه مشروطيت فدا کرد، خانه خراب‌ها، حسين خان امير برق برادرخوانده يارمحمّد خان که در راه مشروطيت کشته شد و خود يارمحمد خان که آغازگر مشروطيت در کرمانشاه و تبريز بود و بعد از مرگ حسين خان و تحولاتي که شد راه‌هاي بسياري پيمود تا در حمايت از سالارالدوله کشته شد. سيدعبدالکريم غيرت، فرج‌اله خان معتمدي، ساري اصلان کنگاوري و... که اکثر قريب به اتفاق آنها را با هزار تلاش و کوشش ميداني و کتابخانه‌اي در کتاب تاريخ مشروطه کرمانشاه ج (14) ‌دانشنامه کرمانشاهان شناسانده‌ام.

در يک کلام خانه مشروطه‌اي که عدالت‌خواهان را مي‌شناساند، موزه و نمايشگاه و آرشيوي از حافظه تاريخي اين شهر است و ساختمان آن هم از باد و باران بي‌گزند مانده و برپاست و به ثبت هم رسيده است. بايد در کرمانشاه خاموش و سر در سکوت بماند تا قانون مهجور و عدالت از سيماي شهر به دور باشد، زيرا خانه مشروطه مناره‌اي است که جامعه را به سوي آنچه که بايد باشد و به آن برسد رهنمايي مي‌کند. هر چند در آتش‌سوزي مشکوک بازار زرگرها اين محل مقدس هم آتش گرفت و به همت خيرخواهان جان بدر بُرد و عاقبت هم علت آتش‌سوزي مشخص نشد؟! و در كمال تأسف در تماسي اطلاع دادند كه خانه آيت اله فيض مهدوي كه خانه مشروطيت كرمانشاه است به بخش خصوصي به هدف ايجاد رستوران واگذار شده است!

* پالايشگاه کرمانشاه، سيلوها و... را به بهانه خصوصي‌سازي واگذار کرده‌اند، مي دانم که پرداختن به درستي يا نادرستي آن از منظر اقتصادي و... در اين گفتگو نمي گنجد اما پيرو مبحث سوال قبلي لطفاً نظرتان را درباره تبعاتي که اين واگذاري ها مي تواند داشته باشد بفرماييد.

پاسخ اين سئوال شايد از سوي من جايي نداشته باشد، امّا پالايشگاه، سيلوها و... چون بخشي از هويت شهري کرمانشاه است و در پروسه ويراني بافت قديمي کرمانشاه قرار گرفته است، لازم مي‌دانم روشنگري کنم و پاسخي بگويم. خصوصي‌سازي و خصولتي نيز جزو طرح‌هاي به ظاهر اهورايي و به باطن اهريمني بود به نام ملت و به کام دولت که در دستگيري رئيس سازمان آن تمام اين کثافت‌کاري‌ها و سخنان ضد و نقيض و حمايت و اعتراضات آشکار شد، و در اين ميان يکي از نمايندگان پارلمان فريادگر اين ويراني بود و... اين فريادها در تاريخ مي‌ماند، فضاي کرمانشاه آنها را فراموش نخواهد کرد. نکته‌اي را که مي‌خواهم در اينجا يادآور شوم، بحث کرمانشاه و شهرهاي ديگر است. اصلاً بحث امروز هم نيست در شهرهاي مثل اصفهان آثار دوره صفويه هنوز جهانيان را به سوي خود مي‌خواند، در سنندج کنار دست ما اکثر قريب به اتفاق آثار تاريخي آجري دوره قاجاريه از مسجد و کليسا و کنيسه و عمارت‌هاي حکومتي و خانه‌هاي اعياني و بافت قديمي و... همه و همه سرپا و مورد استفاده ميراث فرهنگي هستند، ما در کرمانشاه حتي ساختمان عماديه را که تا دوره پهلوي اوّل بقايايش مانده بود، نتوانستيم نگهداريم که اگر مي‌بود، امروز يکي از معظم‌ترين جاذبه‌هاي تاريخي و توريستي بود. آنچه در دسترس شهري و سازنده هويت شهري بوده در آن دوره از دست داديم، حتي به مساجد هم رحم نکرديم. مسجد جامع که يادگار آميخته زنديه قاجاري بود، به اين صورت با هزينه هنگفت درآورديم و گوهر را شکستيم و شيشه به جايش گذاشتيم. بعضي مکان هاي تاريخي داخل شهر را در مرمت‌ها به صورتي درآورده‌ايم که از طلا گشتن پشيمان شده است و... کاروانسراها که اندکي سالم مانده‌اند مانند کاروانسراي بيستون يا ماهيدشت؛ چون در ساختار شهري نبودند و در قلمرو عشاير قرار داشتند، روستائيان در نگاهداري آنها کم و بيش از شهر بهتر عمل کردند. بنابراين توجه به اين نکته ضروري است که مقابله با ايجاد بافت منسجم شهري با مشخصات تاريخي مانند ساير شهرها، از ديرباز در کرمانشاه سازمان يافته بوده است و در بعد از انقلاب به صورت انهدامي و تخريبي کلي درآمده و عوارض جنگ هم مزيد بر علت و دستاويز ويراني‌ها شده است.

* کرمانشاه در زمينه دارا بودن اماکن تاريخي و طبيعي کم نظير و بي نظير داراي پتانسيل فوق العاده اي بوده و هست و مي توانست و مي تواند براي رونق گردشگري و پيرو آن رونق اقتصادي از اين ظرفيت بهره زيادي ببرد اما متأسفانه تاکنون از اين داشته ها استفاده درستي نشده است. آيا راه رستگاري اين شهر را در توجه به اين ظرفيت مي‌بينيد؟

بله درست است. کرمانشاه در اکثر دوره‌هاي باستاني و تاريخي داراي آثار ديدني و قابل بررسي است. جاذبه‌هاي تاريخي و طبيعي که توجه توريسم جهاني را به سوي خود جلب کرده است. اروپايي‌ها مناديان معرفي کرمانشاهان و غرب ايران و حتي ساير نقاط کشور در مقالات و گزارش‌هاي خود بوده‌اند که اکنون دستمايه دانشگاه‌ها و همچنين جامعه سرمايه‌دار و متفنن جهاني است که آرزوي بازديد از کرمانشاه و ساير نقاط را دارند. کرمانشاه در مسأله گردشگري پهلواني است که زور و قدرت بسياري دارد امّا براي حضور در ميدان‌هاي ورزشي هيچ تعليمي نديده و تمريني نکرده است و حتي از فنون کشتي و قوانين داخلي و بين‌المللي اطلاعي ندارد. ساليانه ميلياردها بودجه براي سروسامان اين بخش وارد استان شده است، تعمير و مرمت‌هايي انجام شده است، امّا رسيدگي و ايجاد فضا براي گردشگر به هيچ وجه مهيا نشده است. گردشگر تعريف دارد. گردشگر يک اتومبيل متوسط و يک چادر سفري و يخدان و وسايل شخصي خانواده نيست که در پارک‌ها اطراق مي‌کنند و با حداقل هزينه ممکن مي‌آيند و مي‌روند. گردشگر سرمايه‌دار است، هزينه مي‌کند، خدمات در اختيار دارد، از حمل و نقل هوايي و زميني و هتل و خدمات و رستوران‌ها و گردشگاه‌ها و فروش بليط مراسم‌هاي مختلف و... تا از هزينه سفر او منتفع مي‌شوند و اقتصاد بدين ترتيب رونق پيدا مي‌کند، اشتغالزايي مي‌شود، بازارهاي صنايع دستي متعدد ايجاد مي‌شود، هتل‌ها يکي پس از ديگري تأمين و تخليه مي‌شوند. در کنار اين نمونه‌ها گردشگر و سرمايه‌داري گردشگري کارشناسان دوره ديده اين اقتصاد را لازم دارد که به تمام فنون و قوانين مديريت اين حوزه آشنا باشد و محيط منطقه توريستي بايد از حداکثر خدمات رفاهي، ارتباطي، بهداشتي، فرهنگي، هنري و... برخوردار باشد. شما کدام يک از اين موارد را در کرمانشاه حتي در حد متوسط مي‌بينيد که انتظار داريد اماکن تاريخي و طبيعي کرمانشاه از عوامل رونق اقتصادي استان بشود! باز هم همين ميزان آمد و شد هم بايد از قناعت و تواضع تعداد اندکي گردشگر واقعي که مي‌آيند و هزينه‌اي مي‌کنند، سپاسگزار بود. از آنجا که امکانات واقعي گردشگري وجود ندارد، خود مسئولان هم مي‌دانند و تبليغات هم که اهم و سرلوحه جذب گردشگري است براي استان انجام نمي‌گيرد، چون زيرساخت و مقدمات و ضرورياتي که اشاره کردم، لازم دارد. در مهرماه، اجلاس جهاني راه ابريشم در همدان با حضور 40 مهمان خارجي از چهارده کشور جهان، برگزار شد و در سال 2018 در دومين اجلاس مجمع گفت‌وگوي کشورهاي آسيايي (aedaed) همدان به عنوان پايتخت گردشگري آسيا انتخاب شد و سپس به عنوان پايتخت گردشگري کشورهاي اسلامي و... که در يک روز کلنگ بالغ بر چندين هتل را بر زمين زدند. از آن سوي، شهر سليماني که اهالي آن يکي از پرجمعيت‌ترين گردشگران کرمانشاه هستند و زماني در برابر کرمانشاه مانند قصبه‌اي بود، امروز فقط بيست و چند هتل پنج ستاره دارد غير از هتل‌هاي متوسط و مهمانپذيرها و هيچ کدام از پتانسيل‌هاي کرمانشاه را هم ندارد، در هيچ کدام از حوزه‌ها. اين نمونه‌ها را مي‌آورم تا بدانيم که در کرمانشاه چه مي‌گذرد و در قياس با استان‌هاي همسايه و داخل و خارج ما به اين سرزميني که بهشت‌هاي گمشده در جاذبه طبيعي دارد با (6) شش سدّ مخزني و (23) بيست و سه رودخانه و هشتصد و نود و سه چشمه پرآب و (240،000) دويست و چهل هزار هکتار زمين آبي، (930،000) نهصد و سي هزار هکتار زمين توانمند ديم و هواي چهار فصل در زمان واحد و آثار باستاني از دوران آشور تا انقراض ساساني و آثار تاريخي از ظهور اسلام تا انقراض قاجاريه و آبشارها و باغ‌هاي مثمرثمر و هوراماني که در انتظار ثبت جهاني يونسکو دقيقه‌شماري مي‌کند و به سبب عدم مديريت يکپارچه لاک‌پشت ‌وار قدم برمي‌دارد. در اين استان ساليانه قريب چند ميليون علوي و يارسان از ترکيه و آذربايجان و افغانستان و تاجيکستان و اروپا و شهرهاي تبريز و مراغه و اروميه و همدان و... براي زيارت اعتاب مقدسه هورامان و گره‌بان و دالاهو و توتشامي و کرند و... به کرمانشاه مي‌آيند به واقع تأثيري مثبت در رونق اقتصاد خدماتي و خردپا دارند و به سبب فقدان آنچه اشاره کردم، همگي توسط مراکز زيارتي خودشان پذيرايي و نگهداري مي‌شوند و به همراه آنها تعداد قابل توجهي از علاقه‌مندان هموطن و خارجي نيز به کرمانشاه مي‌آيند، امّا مسئولان فرهنگي و سياستگذاران بي‌سياست حتي حاضر نيستند نام آنها را ببرند و... اين است ماجراي عدم استفاده از پتانسيل گردشگري کرمانشاه. نکته ديگر که در مسأله گردشگري کرمانشاه علاوه بر آنچه گفتم؛ ضرورياتي چون مطلوب بودن جاده‌هاي ارتباطي، تسهيل مخابرات و اينترنت، کيفيت و کميت بالاي رستوران‌هاي بين‌جاده‌اي، وجود هتل‌هاي مقبول و متعدد، وجود مراکز بهداشتي و درماني استاندارد، وجود بازارچه‌هاي سازمان‌يافته صنايع دستي و سوغات و... مفقود است. مورد ديگر مسأله ابداع و ابتکار در جذب توريست است. شما اگر امسال مراسم عزاداري استان‌ها را رصد مي‌کرديد، حضور چشمگير توريسم را در بازديد از مراسم عزاداري يزد که ثبت ملي شده است، ملاحظه مي‌کرديد، يعني بينش پيشرو مي‌تواند از اين مراسم که علاوه بر جنبه عبادي، جنبه نمايشي و مظاهره هم دارد، در جهت رونق اقتصادي و توريسم استفاده کند. کرمانشاه که يکي از مناطق ورود و خروج راهپيمايي عظيم اربعين است، چقدر از اين حرکت گسترده‌اي که جهان را متوجه خود کرده در زمينه توريسم و رونق اقتصادي استفاده مي‌کند؟ بايد گفت؛ هيچ. اين است ماجراي عدم استفاده از پتانسيل گردشگري کرمانشاه و اگر بخواهم وارد تراژدي طاق‌بستان و کريدور گردشگري بيستون تا طاق بستان و کتيبه بيستون و خرابي ساخت و ساز اورامان که هر کدام اين بهشت گمشده را از ثبت يونسکو فرسنگ‌ها دور مي‌کند، بپردازم؛ مثنوي هفتاد من کاغذ مي‌شود.

* نظرتان در خصوص پروژه قطار شهري به عنوان يکي از طرح‌هاي اشتباهي که نه راه پس دارد و نه راه پيش چيست؟با توجه به هزينه ميلياردي که تاکنون به اين طرح اختصاص يافته، چه پيشنهادي براي تعيين تکليف اين ستون‌هاي بتوني داريد؟

وقتي يک سياستگذاري فرهنگي، هنري، اعتقادي، اقتصادي، اجتماعي از رايزني و مشاوره و گفت‌وگوهاي صريح و نقد و بررسي نهايي تهي باشد و منافع فردي يا گروهي بر مصلحت جمعي پيشي بگيرد، نتيجه آن معيوب کردن سيماي شهري مظلوم و بر باد دادن ميلياردها بودجه عمراني مردم محرومي مي‌شود که هنوز حتي يک نشست درباره اهميت رأي و شورا براي تنوير افکار آنان برگزار نشده است تا به اين شهر و زادگاه و داشته حياتي آنها به نام کرمانشاه اين گونه به غده‌هاي سيماني سرطاني دچار نشود، اين پروژه که پرونده همه‌جانبه‌آن يکي از بخش‌هاي غم‌انگيز و تراژدي تاريخ اجتماعي کرمانشاهان است، آن طور که شايع است ره‌آورد سفر شوراي اسبق شهر کرمانشاه به اروپا بوده است، که بدون هيچ شناختي که ماهيت و کيفيت و فلسفه وجودي آن براي کرمانشاه تجويز شده است، ابتدا اين منوريل که در سال 1824 يعني قريب دويست سال پيش در انگلستان راه‌اندازي شده است. از آن زمان تاکنون در طي دو قرن تنها به منظور استفاده گردشگران در شهرهاي هدف گردشگري در سراسر اروپا، فقط سيصد کيلومتر (300) ريل‌گذاري و ايجاد شده است و طرح ابتدايي بانيان پروژه در ابتدا منوريل و به‌صورت روزميني و به اصطلاح سطح‌الارضي بود، پس از مدتي عقل معاش‌انديش به مصداق (سودا چنان خوش است به يکجا کند کسي) تنها به ويراني سطح شهر راضي نشدند طرح را به (مترو) تبديل کردند که يکسره امعاء و احشاء اين شهر فرسوده را بيرون بريزند، و اين حفاري ويرانگر حتي اگر به نتيجه هم مي‌رسيد، چه دردي از دردهاي شهر را دوا مي‌کرد، العلم عندا...، مردم بيچاره هم همه بهت‌زده پشت در اطاق عمل آقايان ايستاده بودند، تا اين که مانند هميشه خداوند با جمعيت بود و پروژه ويرانگر در سه‌راه بيست و دوم بهمن به بهانه تغيير از منوريل به قطار شهري زمينگير شد، پروژه‌اي که يکهزار و يکصد ميليارد تومان بودجه براي اتمام آن نياز داشتند و شش سال و نيم تا هفت سال هم شهر کرمانشاه در اطاق عمل تخريب و تغيير و ويراني مي‌بود، اين ريل که به طول سيزده کيلومتر پيش‌بيني شده بود با کمک يک دوم دولت و يک دوم شهرداري کرمانشاه از محل آورده‌هايش؟! تأمين مي‌کرد.

در پاسخ بخش دوم پرسش شما بايد بگويم آنچه به نظرم مي‌رسد اين که با يک طرح هنري و هزينه اندک اين ستون‌هاي بتوني به گلدان‌هاي طبقه‌اي تبديل شود که حداقل از اين سر و سيماي وحشتناک به جلوه‌اي طبيعي تبديل شود و بالاي ستون‌ها يعني سطح پل‌ها را به کافه جوانان تبديل کنند و اشتغالزايي نمايند وگرنه تخريب آنها همان هزينه و وقت و خرابي اجزاء اوّليه را به همراه خواهد داشت و... هر چند ما از آغاز بحث خيابان مدرس پيشنهاد بستن و درشکه‌رو شدن و... نموديم که همه چيز بر باد رفت و... در اينجا هم تا تصميم مسئولين چه باشد!

* مسئولان از کاهش نرخ بيکاري در کرمانشاه خبر مي‌دهند، امّابسياري معتقدند، اين آمارها درست نيست. نظر شما در خصوص وضعيت بيکاري در کرمانشاه چيست؟

کرمانشاه وضعيت بيماري را دارد که براي خوشنودي خانواده بيمار برگه آزمايشي را برايش فراهم مي‌کنند که با سلامتي بيمار فرسنگ‌ها فاصله دارد. آمار نسخه ديگر و حال و هواي کرمانشاه بيمار چيز ديگري است. چه خوب بود اگر آمارها درست و منطبق بود با هم. آنگاه گفت‌وگويمان به مزايا و رونق و آباداني و عمران و توسعه روزافزون مي‌گذشت، امّا متأسفانه اين گونه نيست. بالاترين مقام شرعي و قانوني در استان در ديدار با وزير تعاون و کار و رفاه اجتماعي از بالا بودن نرخ بيکاري استان ابراز نگراني مي‌کند. مديرکل تعاون کار و رفاه اجتماعي از آمار وحشتناک بيکاري فارغ‌التحصيلان دانش‌آموخته دانشگاهي به رقم 50،750 نفر (پنجاه هزار و هفتصد و پنجاه نفر) اطلاع مي‌دهد، و براساس آمار مرکز آمار ايران که بايد منبع گزارش مسئولان باشد، کرمانشاه رتبه اوّل بيکاري کشور را در پايان سال 1397 با 29/9 درصد داشته است و استان کردستان با 19/9 درصد رتبه دوم را به خود اختصاص داده است. در طي سال 1398 اگر تغييري در بيکاري و ايجاد اشتغال شده باشد، بايد حداقل بهبودي محسوس باشد.

* بسياري از طرح‌ها در استان کرمانشاه وامانده‌اند. به عنوان آخرين موضوع مورد بحث، اثرات منفي اين موضوع چه مي‌تواند باشد؟

بله، در گزارش تحقيقي (کرمانشاه امروز) که خود شما هم يکبار در نشريه "شهر من" آن را چاپ و منتشر کرديد، در حد حوصله درباره طرح‌هاي وامانده نوشتم. آن گزارش مربوط به آغاز اوّلين دوره رياست جمهوري آقاي روحاني بود، امّا بعد در سوم شهريور 1393 معاون عمراني استانداري وقت از وجود پنجهزار (5000) پروژه نيمه تمام خبر داد که در آن زمان به بيست هزار ميليارد تومان بودجه براي اتمام پروژه‌ها نياز داشت، در همان سال يک سي‌ام يعني قريب به 785 ميليارد تومان بودجه به کرمانشاه رسيده بود ـ و در همان سال سرانه هر فرد در شهرداري کرمانشاه 185،000 يکصد و هشتاد و پنج هزار تومان بود. با توجه به 1،450،000يک ميليون و چهارصد و پنجاه هزار نفر جمعيت شهري کرمانشاه، که جمعيت حالا پس از پنج سال بسيار بيشتر شده است، در همين سال يعني 1393 ـ 47،000 چهل و هفت هزار واحد مسکن مهر در سطح استان وجود داشت که اکثري بلاتکليف و اکثري در نقاط زلزله‌زده با خاک يکسان شد، از 90،000 نود هزار خانه روستايي که گزارش مي‌شد، 45،000 چهل و پنجهزار آن مقاوم‌سازي شده است، ديديم که در فاجعه زلزله حتي يک ديوار سرپا نايستاد و اکثر خانه‌هاي روستايي جزو تخريب نوع يک بودند. البته اين تقسيم‌بندي از تخريب‌ها هم متأسفانه از مديريت زلزله نشأت مي‌گرفت. در دوره سلامت روستاها را به سه دسته 1ـ برخوردار 2ـ نيم‌برخوردار 3ـ کم‌برخوردار و در طرح هادي 1ـ 50 درصد برخوردار 2ـ 40 درصد نيم برخوردار و 3ـ 10 درصد کم‌برخوردار بودند. به هر حال تمام اين ترميم ظواهر ديديم و مي‌بينيم که "حُقّه مهر بدان نام و نشان است که بود" و بدتر شده است که بهتر نشده. چون نمي‌تواند بهتر شود، ويرانگرها يا رفته‌اند و از آنها سلب مسئوليت شده است يا کناري گرفته و مشغول کار خود هستند. گروهي هم که به عنوان مسئول ويرانه‌ها را تحويل گرفته‌اند، بدون امکانات که نمي‌توانند معجزه کنند. بنابراين جز جمع کردن طرح‌هاي تشريفاتي و قبول ضرر و زيان به هدر رفته که در آباداني ديگران صرف شده چاره ديگري نيست، و اين وظيفه‌ رسانه‌ها و نشريات است که به جاي دعواي طايفه‌گي و سخنان بي‌تأثير به انجام پرونده‌هاي گزارشي براي اين طرح‌ها بپردازند و براي تعيين تکليف آن راه چاره بيابند که کرمانشاه از حالت معلول 90 درصد خارج شود. نمونه بارز (تله‌کابين) در کرمانشاه که سال‌هاست رؤياي آن را در زندگي اهالي ايجاد کردند. قرار بود بانک شهر سرمايه‌گذاري کند. 40 درصد هم پيشرفت کار داشت. ايستگاه‌هاي آن هم مشخص شده بود. فونداسيون آن را هم ريخته بودند، امّا همچنان خواب و خيالي بيش نيست. نام اين همه کارهاي نيمه تمام هزينه‌بر و بي‌اثر را چه مي‌توان گذاشت؟

* از حوصله و همراهي و پاسخ‌هاي تحليلي و تحقيقي و ارزشمند شما سپاسگزارم.

من هم از تکاپو و پيگيري مستمر شما براي انجام رسالت راستين فرهنگي و مطبوعاتي که پيش‌آهنگ آباداني کرمانشاه است، تشکر مي‌کنم. اميدوارم سخناني که از سر درک و درس و درد است، راهنما و در جبران ويراني‌هاي همه‌جانبه و... ياريگر باشد.

کد خبر 255343

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha