نگاهی به ضرب المثل های هورامان  /  حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ در عصر اینترنت هر لحظه، کوهی از داده، چون کاهی، بر مانیتور و صفحات گوشی های همراه می نشیند. این کوه بزرگ اطلاعات در نگاه انسان های ژرف اندیش، بهترین مصداق کوهِ یخ است که تنها بخش کوچکی از آن هویداست. اما در چشم آن کسی که در خانۀ ظاهر بینی خویش آرمیده و دیدن تنها یک قاشق آب هم کافی است تا دچار وسواسِ شنا کردنش کند .... تازه ترین مطلب استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان به تشریح یکی دیگر از ضرب المثل های ژرف و پرمعنای این منطقه اختصاص دارد.

به چه مچێوه ئاوی مه یوه مه لێ

به = با- به وسیلۀ

چه مچێوه = یک قاشق

ئاوی = آب

مه یوه = شروع می کند

مه لێ = شنا

{با یک قاشق آب به شنا می آید}

صورت ظاهری (پوستۀ) ضرب المثل

شنا، آب تنی و غوطه خوردن در آب عمری دراز هم پای انسان و آب دارد و امروز در زمرۀ ورزش های شناخته شده و پر عبور است. بدیهی است که انجام یک شنای استاندارد وابسته به شرایطی است و یکی از مهم ترین شرایط، میزان و مقدارآب در محل شنا، در قالب حوض ، استخر طبیعی و یا مصنوعی است. معمولاً افزایش حجم آب و عمق محل شنا، کیفیت آن را افزایش می دهد. از سوی دیگر قاشق وسیله ای است با کاربری ویژۀ خود و ظرفیت محدود. به گفتۀ مولانا، همان گونه که اگر دریایی آب را داخل کوزه ای بریزیم تنها به اندازۀ نیاز یک روز آب در آن جای می گیرد؛

گر بریزی بَحر را در کوزه ای / چند گُنجَد؟ قسمت یک روزه ای

یک قاشق هم، تنها به اندازۀ لب تَر کردنی آب را در خود جای می دهد ، این میزان آب کجا و مقدار آب لازم برای شنا کجا؟ لذا معنی ظاهر و پوستۀ این ضرب المثل عیان و بی نیاز از بیان است،

هستۀ ضرب المثل

در بطن و عمق این ضرب المثل هورامی، مسائل و مشکلاتی، شایستۀ بیان و دَردهایی، نیازمند درمان وجود دارد. به جرئت می توان گفت که هورامانیان در این کوتاه سخن ِ گویا ، از خصلتی روانی در انسان ها پرده برداری کرده اند که دارای آثار و تبعات انکار ناپذیر در جوامع انسانی است.

احساساتی نباشید، هر خبر یا نظری را سریعاً و بدون تأمل نپذیرید، جو گیر نشوید ، قدرت «نه گفتن» را در خود تقویت کنید و... امروزه عبارات فوق در لقلقۀ زبان و گفتگوهایمان بسیار جاریند اما زبانِ حال این ضرب المثل آن است که بگوید، رعایتشان هنوز در عمقِ جان ما جای نگرفته است.

زود باورانِ اسیر تبلیغات

هیچ کس نمی تواند وجود زود باوری و زود باورانِ دارای آستانۀ تحریک پایین را در جامعه انکار کند، کسانی که اسیر زَرق و بَرق و هیاهوی قشر بیرونی، ظاهری و معمولاً تبلیغاتی، هیجان زده شده ، به عبارتی «جوگیر» می شوند و بدون توجه، تردید و تشکیک در عمق و هستۀ مسائل و آنچه در اطرافشان می گذرد، بسیار آسان به یقین می رسند. این اشخاص در واقع و به آسانی گرفتار دامی شده اند که تنها ظاهری فریبا دارد. مولانا در دفتر سوم مثنوی ضمن اشاره به این نوع فریب ،آن را مانند ایجاد صدای مصنوعی کبک توسط صیاد برای به دام انداختن سایر کبک ها می داند و افراد زود باور را به دقت و حَزم (دوراندیشی ) دعوت می کند؛

هر طرف غولی همی‌خواند تو را / کای برادر راه خواهی، هین بیا

حَزم آن باشد که چون دعوت کنند / تو نگویی مست و خواهانِ مَنَند

دعوت ایشان صفیر مرغ دان / که کُنَد صیاد در مَکمَن نهان

تبیین موضوع در دیالوگِ دیده و دل

پروین اعتصامی در مثنویات، مطابق روش معمول خویش گفت و گویی را میان دیده (چشم ) و دل (در اینجا شاید بتوان گفت درون و برداشت) ترتیب داده است، که در آن ابتدا دیده (چشم )، شاکی می شود و به «دل» می گوید: اگر مشکلی برای من پیش می آید و باعث اشتباهم در تشخیص خوب و بد می شود، دلیلش ،خواسته های تو ( دل) است. چرا؟ تو باید فریب خورده ، اسیرِ دام جمعی دیوانه شَوی و افسانه های آنها را حقیقت بدانی؛

شکایت کرد روزی، دیده از دل / که کارِ من شد از جَورِ تو، مشکل

زبَس اندیشه های خام کردی / مرا و خویش را، بَد نام کردی

چرا باید چنین خود کام بودن / اسیر دانۀ هر دام بودن؟

شدن هم صحبت دیوانه ای چند / حقیقت جُستن از، افسانه ای چند

جواب دل به دیده قابل توجه است. می گوید دست از طعنه بر دار، من اسیر ظاهربینی های تو هستم؛

بگفت ای دوست، تیرِ طعنه تا چند؟ / من از دست تو افتادم در این بند

تمثیل زیبای پروین را می توان تابلویی گویا دانست که به خوبی خصلت ظاهر بینی زود باوران را نشان می دهد. کسانی که همواره و تنها بر اساس آنچه می بینند به دیگران اعتماد دارند و در نهایت سادگی و ساده‌انگاری هر سخنی را تنها بر اساس ظاهر، باور می‌کنند و بر اساس آن هم، تصمیم گرفته و موضع گیری می کنند. این افراد بدون تجزیه و تحلیل شنیده ها، آن ها را درست می پندارند.

سَیرِ زود باوری به سَمتِ ساده لوحی

دوری از چرا جویی و جوگیر شدن مورد اشارۀ این ضرب المثل، می تواند با وسیع تر شدن دایرۀ زود باوری، سر انجام به نوعی ساده لوحی منجر شود که گاهی زیان های جُبران نشدنی را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد کرد.

ساده لوح کسی است که از درک پیچیدگی واقعیاتی که در مقابلش قرار می گیرند عاجز است و آنها را بسیار ساده فرض می کند. او چنین فکر می کند که، هر نیت به ظاهر نیکی حتماً با خود نیکی می آورد و بنابراین بدون توجه به معنا و پی آمد ها ، مجذوب صورت ظاهری می شود و به نوعی قضاوت کردن سطحی عادت می کند و چنین است که به گفتۀ شیوای سعدی از هوشمندی دورمی شود؛

اگر هوشمندی، به معنی گرای / که معنی بماند ز صورت به جای

مشکل ساده لوحی در عصر ارتباطات

ساده لوحی و عدم توجه به معنا و مفهوم و تصمیم گیری براساس قضاوت های سطحی، در هر شرایط و موقعیتی برای فرد و جامعه مشکل آفرین است اما این مشکل در شرایط فراروی ما یعنی عصر سرعت سرسام آور تبادل و جابجایی اطلاعات مختلف و متفاوت، به یُمن شبکۀ جهانی اینترنت (عُمرَش فزون باد)، بسی قابل توجه است و دقت بیشتری را طلب می کند. در هر لحظه، کوهی از داده، چون کاهی، بر مانیتور و صفحات گوشی های همراه می نشیند و حجمی انبوه از درست و نادرست را در مقابل چشم چون نو عروسی می آراید. این کوه بزرگ اطلاعات در نگاه انسان های ژرف اندیش، بهترین مصداق کوهِ یخ است که تنها بخش کوچکی از آن هویداست. اما در چشم آن کسی که در خانۀ ظاهر بینی خویش آرمیده و دیدن تنها یک قاشق آب هم کافی است تا دچار وسواسِ شنا کردنش کند، حکایت به گونۀ دیگری است. او این بخش جزئی را بدون کوچکترین کنکاشی به کل تعمیم می دهد و آن را می پذیرد. بازهم از سعدی در مفردات؛

نه هر بیرون که بپسندی، درونش هم چنان باشد / بسا حَلوای صابونی که زهرش در میان باشد

ساده لوحی وتعویض جایگاه «راهنما »و «راهزن»

رواج و ترویج ساده لوحی و زود باوری در جامعه موجب گسترش نوعی فضای ظاهر پسندی، سطحی اندیشی و بی چرایی در آن می شود که سر انجام باعث فاصله گرفتن از دنیای واقعی و دل خوش بودن به داشته های خود ساخته می شود. در چنین فضایی است که به قولی؛ خود گوییم و خود خندیم، خود مردِ هنرمندیم

یکی از خصوصیات افراد ظاهر بین و ساده لوح پذیرش تمام و کامل هر آنچه می بینند است. آنها به راحتی تحت تآثیر قرار می گیرند و قدرت مقاومت در برابر گفته ها و القائات دیگران را ندارند و از گفتنِ «نه» می ترسند. لاجرم در چنین جوامعی و در غیاب انسان های ژرف اندیش ، دور بین و چاره¬گر، راه بر افراد شیّاد و راهزن ،که در ظاهر ادعای راهنما بودن را هم دارند، باز می شود. به قول صائب؛

ساده لوحی، راهزن را می شمارد خضرِ راه / پیش چشمِ دور بینی ،یک قَدَم بی چاره نیست

فریب گریۀ زاهد مخور ز ساده دلی / که دام در دلِ دانه است سَبحه داران را

و سرانجام... باشد تا کسی که «به چه مچێوه ئاوی مه یوه مه لێ »بیشتر متوجه متن و بطن این ضرب المثل هورامی گردد.

کد خبر 26943

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha