ارومیه «پاریس کوچولوی» سابق و یا اسبق ایران!؟صلاح الدین خدیو

سرویس آذربایجان غربی- صلاح الدین خدیو با اشاره به اینکه در یک سال گذشته کمتر شاهد ایفای نقشی جدی از سوی رییس جمهور در خصوص مسئله قوم گرایی شکل گرفته در استان بوده ایم، می نویسد: برخلاف تصور رئیس جمهور، فقط باغهای سیب و تاکستان های ارومیه و ریه های تنفسی آن از میان نرفتەاند. بلکە گنجینەی بزرگ دیگری به یغما رفته : فرهنگ جهان وطن و لبریز از سهله و سمحه و پاسداشت تفاوت و ترجیح بر تضاد و خصومت ‌آن.

از دشمنان برند شکایت به دوستان/چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم!

جناب رئیس جمهور در نخستین سفر رسمی اش به استان زادگاهش، امروز به ارومیه آمد. به قول خودش " پاریس کوچولوی " سابق و یا اسبق ایران!
اطلاق گشاده دستانەی "پاریس شرق " به ارومیەی نیمەی دوم قرن بیست صرفا بخاطر دریاچه و کوچه باغهای مصفایش نبود، آنچنان که احتمالا آقای رئیس جمهور فکر می کند.  بلکه به جهت فرهنگ مداراگر و متساهلی بود که از آمیختگی جویبارهای فکری و فرهنگی متعدد پدید می آمد.

آشوری ها، ارمنی ها، ترک ها و کردها با ادیان و مذاهب گوناگون حضوری برابر و متصل بهم در تار و پود حیات شهری و فضاهای عمومی آن داشتند.
غیر از حوزه های مدنی و غیردولتی بر خلاف امروز دستگاه های دولتی هم در انحصار یک گروه نبود.

شایسته است که جناب پزشکیان بداند که زمانی که ارومیه از باب تحبیب پاریس شرق نام گرفته بود، دیترویت آمریکا را نیز ارومیەی غرب می نامیدند. چرا که مسکن و محل زندگی اکثریت آشوری هایی بود که از مسقط الراس خویش - ارومیه - در جستجوی پیشرفت و زندگی بهتر به ینگه دنیا آمده بودند.
اما شهر کنونی نسبت کمی با این پیشینەی پربار تمدنی دارد. و تلاش برای الصاق یک هویت متصلب مرگبار به شناسەی تاریخی آن، سیمای درخشان آن را مخدوش کرده است.

برخلاف تصور رئیس جمهور، فقط باغهای سیب و تاکستان های ارومیه و ریه های تنفسی آن از میان نرفتەاند. بلکە گنجینەی بزرگ دیگری به یغما رفته : فرهنگ جهان وطن و لبریز از سهله و سمحه و پاسداشت تفاوت و ترجیح بر تضاد و خصومت ‌آن.

بدون شک پزشکیان شایستەترین فرد برای مهار و مدیریت غول از شیشە درآمدەی قوم گرایی است که هر روز ابعادی نگران کنندەتر بە خود می گیرد و اطلاق عنوان فاشیسم به آن نه ناسزایی سیاسی و لیچاری روشنفکرانه، بلکه ادای حق مطلب است. در حالیکه در یک سال گذشته کمتر شاهد ایفای نقشی جدی از سوی وی و یا دستکم اظهار نظری مفید و مسئولانه بودەایم. 

حتی اشارەی امروز وی به نابسامانی های توسعەی کالبدی دو شهر ارومیه و مهاباد، هم خالی از تجاهل العارف نبود. هر دو شهر بی قواره و بدون سامان گسترش یافته و در سر راه خود روستاها و کوهها و حریم های طبیعی را بلعیدەاند. اما حتما این تجاهل العارف  است که برای همسان سازی دو چیز، روی یک مشابهت انگشت بگذاریم و انبوهی از تفاوت ها را نادیده بگیریم.

مهاباد هم مانند ارومیه از معضل زمین خواری و گسترش بی رویه رنج می برد، اما همزمان سرشار از نابرخورداری و محرومیت و شلاق تبعیض است.

عطف به تخصص حرفەی پزشکیان صرفا موردی را بیان می کنم. مطابق سایت مرکز آمار ایران اصلی ترین مرجع بیان آمارهای رسمی، ارومیه پانزده باب بیمارستان و مهاباد فقط یک باب دارد. تعداد تخت های بیمارستانی ارومیه ۳۱۰۰ تخت و مال مهاباد ۲۵۰ تخت است.

باز مطابق همین آمار که می توانید آن را در تصویر بالا ببینید، خوی با جمعیت شهری کمتری از مهاباد و بوکان پنج باب بیمارستان و قریب هزار تخت دارد.
برای اطلاع خوانندگانی که با جمعیت و جغرافیای این خطه آشنا نیستند، باید افزود که جمعیت شهرستان های مهاباد و بوکان روی هم بالای ۶۰۰ هزار نفر است که جمعا پانصد تخت بیمارستانی دارند.

در همین سایت و در آیتم فصلنامه های آماری به سایر موارد از قبیل سرانه های آموزشی، ورزشی، فرهنگی و واحدهای دانشگاهی بنگرید تا ببینید وضعیت اگر از بخش بهداشت و درمان بدتر نباشد، بهتر نیست!

اینجا مجال آن نیست بگویم چرا اینگونە شده، اما با قاطعیت می توان گفت قبل از انقلاب اینطور نبود. همچنین با قدری تلخیص و تقلیل باید گفت همان سیاست هویتی که پاریس کوچولوی ایران را به قسمی قندهار " طالب زده" تبدیل کرد، زمینه ساز و باعث تبعیض های پیشگفته هم گردید.

پزشکیان که اهل قرآن و نهج البلاغه است و شناختی دقیق و بی واسطه از استان دارد،، می داند که این کارنامه چیزی نیست که بتوان آن را با دست راست گرفت.

از قدیم گفته اند، دو صد گفته چو نیم کردار نیست. ایشان امروز گفتند که دادن وعده های غیرعملی گناه است و دولت متبوعش میانه ای با آن ندارد.
احسنت! اما چرا در این سفر یک روزه هیچ اشاره ای به مسائل ملموس استان نکرد و وعدەی معینی نداد؟ فرضا می توانست بگوید که دولت با اختصاص هزار میلیارد تومان بیمارستان کوچک و جنرال تامین اجتماعی مهاباد را به پایان می رساند و اولین بیمارستان پس از انقلاب را در قطب درمان جنوب استان می سازد.

اما بجای آن وعدەی غیرعملی و غیرعلمی احیای دریاچه را داد. وی بهتر از همه می داند بدون پایان قهر آسمان و اختصاص اعتبارات خارجی و فن آوری های پیشرفته که عجالتا در اختیار نیست، امکان احیای تازه نصف و نیمەی آن وجود ندارد.

حتی اشاره به همکاری علمی دانشگاه های ارومیه و تبریز برای احیای بحر مرده قدری مطایبه آمیز بود. چه مثل آنست که کمیسیون حقوق بشر ملل متحد را بدست کانون وکلای تبریز بسپارید!
 

کد مطلب 2790001

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha