یادگار مام جلال میراثی در معرض فراموشی/ محمد هادیفر

سرویس عراق و اقلیم کردستان- پس از درگذشت مام جلال، اتحادیه میهنی کردستان با چالش‌های عمیق سیاسی و مدیریتی روبه‌رو شد؛ حزبی که روزی با رهبری کاریزماتیک و رفتار سیاسی متفاوت، ستون ثبات سلیمانیه به شمار می‌رفت، امروز میان وارثان نسبی و سیاسی بنیانگذارش دچار شکاف شده است. بازگشت به مشی مام جلال و آشتی با کادرهای اصیل دوران مبارزه، تنها راه احیای آن میراث تاریخی است که در ساختار کنونی رو به تضعیف گذاشته است.

کردپرس - در سپهر سیاسی کردستان عراق، نام جلال طالبانی با دوران گذار تاریخی، مصالحه‌گرایی و سیاست‌ورزی منعطف گره خورده است. طالبانی از دهه ۱۹۵۰ به‌عنوان یکی از فعال‌ترین چهره‌های سیاسی کُرد، پایه‌گذار اتحادیه میهنی کردستان در ۱۹۷۶ و نخستین رئیس‌جمهور کُرد عراق بود.

این غایت خوشبختی یک چریک بود که سرگذشتی مانند فیدل کاسترو را برای خود رقم بزند. او توانست با تکیه بر شخصیت کاریزماتیک، شبکه روابط گسترده منطقه‌ای و توان مذاکره، اتحادیه میهنی را به یکی از دو قطب اصلی معادلات قدرت در اقلیم کردستان تبدیل کند. اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران با کمی تٲخیر نهایتا در جنگ با عراق در کنار ایران قرار گرفت و تا آخر جنگ و پس از آن همچنان وفادار باقی ماند.
مام جلال در اوج اقتدار حکم اعدام دشمن خونی کُردها یعنی صدام حسین را در مقام ریاست جمهوری در راستای وحدت ملی عراق و اثبات صلح جویی کُردها امضا نکرد. 
او  در قضیه ۳۱ آگوست از حذف رقیب سنتی خود به هنگام فرار از سلیمانیه به کرکوک صرف نظر کرد. مام جلال هرگز صدای مخالف را با خشونت جواب نداد و در تقابل با مخالف خود ایجاد سکوی انتقاد دائمی در پارک آزادی شهر سلیمانیه را بر برخوردهای خشن ترجیح داد.  در دوران او، این حزب نقش ستون ثبات سیاسی و محور تصمیم‌سازی در سلیمانیه را ایفا می‌کرد؛ نقشی که تا سال‌های پایانی عمر سیاسی‌اش حفظ شد.
در دوران رهبری مام جلال، اتحادیه میهنی کردستان یکی از دو ستون اصلی قدرت در اقلیم بود و در کنار حزب دمکرات کردستان، نقشی تعیین‌کننده در سیاست اقلیم و عراق ایفا می‌کرد. نفوذ کاریزماتیک، گفتمان ملی‌گرایانه و قدرت چانه‌زنی سیاسی او موجب شده بود که این حزب نه‌تنها در مناطق سنتی نفوذ خود مانند سلیمانیه، حلبچه و گرمیان از پایگاه اجتماعی مستحکمی برخوردار باشد، بلکه در سطح کل اقلیم نیز به‌عنوان نیرویی مؤثر و قابل اعتماد شناخته شود. در انتخابات پارلمانی اقلیم در سال ۱۹۹۲، اتحادیه میهنی حدود ۴۹ کرسی از مجموع ۱۰۵ کرسی را به دست آورد و عملاً در کنار حزب دمکرات به عنوان یکی از دو بازیگر بی‌رقیب قدرت قرار گرفت. این موقعیت تا میانه دهۀ ۲۰۰۰ نیز کم‌وبیش حفظ شد. اما از اواخر دهه ۲۰۰۰، به‌ویژه پس از جدایی نوشیروان مصطفی و تأسیس جنبش تغییر (گوران) در سال ۲۰۰۹، نخستین ترک‌های جدی بر بدنه اجتماعی و سازمانی اتحادیه پدیدار شد. جنبش تغییر توانست بخش قابل توجهی از بدنه ناراضی و نیروهای اصلاح‌طلب درون حزب را به‌سوی خود جذب کند و به‌سرعت به نیرویی مهم در سلیمانیه و مناطق اطراف تبدیل شود. این جدایی، همراه با بیماری طولانی‌مدت مام جلال از سال ۲۰۱۲ و دور شدن تدریجی او از صحنه سیاسی فعال، موجب شد رهبری حزب با خلأ کاریزما و چنددستگی روبه‌رو شود و پایگاه رأی سنتی آن رو به کاهش بگذارد. نتایج انتخابات پارلمانی اقلیم در سال ۲۰۱۳ به‌روشنی این تغییر را نشان داد؛ اتحادیه میهنی برای نخستین‌بار پس از دو دهه، بخش قابل توجهی از کرسی‌های خود در سلیمانیه را به جنبش تغییر واگذار کرد. این روند در انتخابات ۲۰۱۸ و ۲۰۲۳ نیز ادامه یافت و اتحادیه نتوانست جایگاه پیشین خود را بازسازی کند؛ به‌طوری‌که در انتخابات ۲۰۱۸ تنها حدود ۲۱ کرسی به دست آورد و عملاً از موقعیت رقابتی سراسری فاصله گرفت. در مقابل، حزب دمکرات توانست موقعیت خود را تثبیت و حتی نفوذ خود را به برخی مناطق سنتاً نزدیک به اتحادیه گسترش دهد. این روند، فاصله امروز اتحادیه با دوران طلایی رهبری مام جلال را به‌روشنی آشکار می‌سازد؛ دورانی که او با اقتدار شخصی و نگاه کلان سیاسی‌اش، حزب را به یکی از بازیگران محوری اقلیم و عراق تبدیل کرده بود.
پس از درگذشت مام جلال در سال ۲۰۱۷، اتحادیه میهنی با مجموعه‌ای از چالش‌های چندلایه روبه‌رو شد که امروز به بحران ساختاری منتهی شده است. این بحران را می‌توان در چهار محور عمده صورت‌بندی کرد:
نخست، شکاف در رهبری. رقابت میان وارثان نسبی و سیاسی طالبانی، به‌ویژه میان خاندان طالبانی و نسل سیاسی کادرهای قدیمی، موجب تضعیف انسجام درونی و شکل‌گیری چند مرکز تصمیم‌گیری موازی شده است. نبود چهره‌ای با وزن و جایگاه کاریزماتیک مام جلال باعث شده تصمیم‌های کلان حزب بیش از آنکه در چارچوب نهادی اتخاذ شوند، در قالب ائتلاف‌های موقتی و شخصی‌محور شکل گیرند.

دوم، کنار گذاشتن تدریجی کادرها و فرماندهان تاریخی. بخش مهمی از نیروهایی که در دوران مبارزه علیه رژیم بعث و شکل‌گیری ساختار حزبی نقش محوری داشتند، در ساختار کنونی به حاشیه رانده شده‌اند. این امر موجب فرسایش سرمایه اجتماعی و کاهش احساس تعلق در میان بدنه حزبی شده است؛ موضوعی که در انتخابات‌های اخیر و کاهش وزن سیاسی اتحادیه به‌ویژه در مناطق نفوذ سنتی‌اش به‌روشنی قابل مشاهده است.
سوم، تغییر ماهیت حزب از یک نیروی سیاسی به مجموعه‌ای امنیت‌محور. طی سال‌های اخیر، بخش‌هایی از اتحادیه به‌جای بازتولید قدرت سیاسی از طریق برنامه و نهادسازی، به تقویت بازوی نظامی و امنیتی خود پرداخته‌اند. این روند، علاوه بر تشدید بی‌اعتمادی اجتماعی، زمینه نفوذ و رشد عناصر ناسازگار با منافع عمومی را فراهم کرده و چهره حزب را از یک نیروی سیاسی تأثیرگذار به بازیگری امنیتی فروکاسته است.
چهارم، ضعف در بازتولید مشروعیت و نهادهای تصمیم‌گیر. نبود سازوکارهای شفاف انتخاباتی و گفت‌وگوی درون‌حزبی، فرآیند تصمیم‌گیری را به حلقه‌های محدود خانوادگی و سیاسی تقلیل داده و مانع ظهور چهره‌های جدید و تقویت مشروعیت نهادی شده است. این امر در مقایسه با دوران مام جلال، که با وجود تمرکز کاریزماتیک، فضای انتقاد و گفت‌وگو در قالب‌هایی همچون پارک آزادی سلیمانیه گشوده بود، عقب‌گردی آشکار محسوب می‌شود.
میراث داران واقعی اتحادیه میهنی دلسرد شده و بعضاکنار گذاشته شده اند باز تولید اقتدار اتحادیه میهنی میبایست سرلوحه تفکرات نسل مدیریت وارثان مام جلال باشد برخی رفتارهای وارثان نسبی مام جلال خشت خشت بنای اعتماد این یادگار ماندگار را دانسته و ندانسته از پیکره آن جدا کردند و اینک این حزب  را به سوی مجموعه ای امنیتی و نظامی به پیش میبرند که زیستگاه عناصر ناسالم برای جامعه و منطقه می باشد. 
نتیجه این روندها کاهش نقش اتحادیه در معادلات داخلی اقلیم و بغداد، افزایش شکاف میان نخبگان و بدنه اجتماعی و شکل‌گیری وضعیت شکننده سیاسی در مناطق سنتی نفوذ این حزب است. امروز اتحادیه میهنی نه با بحران فقدان رهبری، بلکه با بحران نهاد و ساختار مواجه است. میراث مام جلال صرفاً در نام او خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در روش سیاست‌ورزی، گفتمان مصالحه‌گر و اتکای او به کادرها و بدنه حزبی نهفته است.
بازگشت به این مشی، مستلزم اقداماتی فراتر از شعار است. بازسازی شورای رهبری با حضور نیروهای تاریخی و نسل جدید، شفاف‌سازی فرآیندهای تصمیم‌گیری، فاصله‌گرفتن از تمرکز امنیتی و بازتعریف رابطه حزب با جامعه، پیش‌شرط‌های احیای جایگاه اتحادیه میهنی هستند. در غیر این صورت، حزب در مسیر تبدیل‌شدن به یک بازیگر حاشیه‌ای گرفتار رقابت‌های درونی، فرسایش تدریجی مشروعیت و افول تاریخی خواهد شد.

کد مطلب 2789428

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha