کردپرس - در عصر پسامدرن و سلطهی هوش مصنوعی، آنچه به نام «شادی» عرضه میشود، بیش از آنکه تجربهای اصیل باشد، یک بازنمایی شبیهسازیشده است؛ نسخهای دیجیتالی، پرزرقوبرق و در دسترس، اما تهی از عمق وجودی. این شادی شبیهسازیشده، همچون تصویری در آینه، واقعی مینماید اما تنها بازتابی از میل به دیدهشدن و مصرف لحظهای است. در مقابل، شادی واقعی ــ که از معنا، حضور و پیوند انسانی میجوشد ــ به کالایی کمیاب و گاه فراموششده بدل شده است.
تفاوت نخست شادی واقعی و شادی شبیهسازیشده در منبع آنهاست. شادی شبیهسازیشده از الگوریتمها و «اقتصاد توجه» تغذیه میکند؛ مثلاً وقتی شبکههای اجتماعی با یک «لایک» یا یک ویدئوی کوتاه، یک لحظه هیجانی مصنوعی تولید میکنند. اما شادی واقعی از تجربههای زیسته و ارتباط انسانی برمیخیزد؛ مثل نشستن دور سفرهی خانوادگی یا شنیدن قصههای مادربزرگ که حس تعلق و آرامش میآورد.
تفاوت دوم در دوام این دو شادی است. شادی شبیهسازیشده زودگذر و وابسته به محرک بیرونی است؛ مثل خرید یک وسیلهی جدید که تنها چند روز هیجان دارد. در مقابل، شادی واقعی پایدارتر است؛ مثل دوستی عمیق یا تجربهی یک آیین جمعی سنتی که حتی در سختیها نیز تابآوری میآورد.
تفاوت سوم آنها در کیفیت تجربه آنهاست. شادی شبیهسازیشده بیشتر یک نمایش است تا زیست واقعی؛ «داشتن» شادی به جای «بودن» در شادی. نمونهی روشن آن جشنهای پرزرقوبرق اینستاگرامی است که برای دیدهشدن طراحی شدهاند، نه برای تجربهی واقعی. اما شادی واقعی تجربهای عمیق و درونی است؛ مثل بازی کودکانه در کوچه یا آواز جمعی در مراسم محلی که در خاطره و هویت باقی میماند.
تفاوت چهارم در نقشآفرینی امر «تنهایی» است. شادیِ شبیهسازیشده تنهایی را پنهان میکند؛ در جمعی هستی اما تنها میمانی، مثل حضور در مهمانیای که همه مشغول گوشیهایشان هستند. شادی واقعی اما تنهایی را میشکند؛ مثل گفتوگوی صمیمی با یک دوست یا حضور در آیینی که حس تعلق جمعی میآورد.
بحران شادی در جهان امروز نه صرفاً روانی، بلکه هویتی و فلسفی است. انسان در میان دادهها و تصاویر، معنای زیستهی خود را از دست داده است. راه بازگشت به شادی واقعی، بازسازی پیوندهای انسانی و فرهنگی است؛ از آیینهای محلی و زبان مادری گرفته تا طراحی فضاهای کودکمحور و ایجاد فرصتهای گفتوگو و همدلی. تنها با احیای این منابع اصیل میتوان از تنهایی فلسفی عبور کرد و شادی را از سطح شبیهسازی به عمق تجربهی وجودی بازگرداند.
یاسر بابایی

نظر شما