چه کسی ما را به ندیدن ترغیب می کند؟ / *محمد توفیق مشیر پناهی

راقم این سطور به تصویر برخی از نمودارهای آسیب ‌شناسی جامعه پرداخته است. فقر، بی‌سوادی، فحشاء، حاشیه ‌نشینی، زندگی مصرفی، سرگردانی جوانان مملکتی جوان، اختلاف‌های بارز در شیوه‌ زندگی اقتصادی و اجتماعی مردمان، تفاوت فاحش درآمدها، بیماری و ناامنی سلامت، عقب‌ماندگی اقتصادی و اجتماعی، کمبود شدید فضاهای زیستی، ناگزیری زیستن در موقعیت‌های نا انسانی، ستم و سلطه لایه‌های انحصارگر ثروت و قدرت را می‌توان از نمودهای بی‌تردید و آشکار آسیب‌شناسی جامعه‌ای بیمار امروز تلقی کرد.

کرد پرس- میزان فقر مطلق و نسبی، درصد افزایش حاشیه‌نشینی و عوارض اجتماعی و فرهنگی آن، نرخ بالای افزایش جمعیت، کمبود فضاهای زیستی، فرهنگی و آموزشی، نسبت حیرت‌آور و تکان‌دهنده‌ی اختلاف درآمدها، توزیع نامتناسب امکانات و فضاها و دلایل و کارکردها و نتایج این پدیده‌ها را می‌توان با بررسی دقیق جامعه‌شناختی، اقتصادی و فرهنگی نشان داد. می‌توان هر یک از نمودارهای آسیب‌شناسی جامعه‌ی بیمار امروز را را جدا یا در پیوند با یکدیگر بررسی کرد و تأثیرات هر یک از آن‌ها را بر ساختار جامعه کل نشان داد.

می‌توان بارها گفت و نوشت و خواند، می‌توان دم فرو بست و عادت کرد. می‌توان با درد مزمن و ریشه‌داری که با آدمی می‌ماند و او را از درون می‌خورد خو گرفت. می‌توان بی‌اعتنا گذشت و در گرماگرم زندگی شتابزده  بر آن چه که در اطراف می‌گذرد چشم و گوش بست و دل خوش داشت که گلیم خود را از آب می‌کشیم. گلیمی پاره که به بهای هدر دادن روزان و شبان خود از آبی آلوده به فقر و درد و رنج مردمان بیرون می‌کشیم و به خانه می‌بریم. این همه اما ذره‌ای از دهشتناکی واقعیت‌های اطراف ما نمی‌کاهد. تحلیل‌های علمی، بررسی‌های کارشناسی، دم فرو بستن، خود کردن، چشم و گوش بستن واقعیت‌های سمج را کم‌رنگ نمی‌کند. حقیقت‌های انکار شده از هر گوشه‌ای سر بر می‌کشد و حق خود را می‌طلبد.

چه کسی ما را به ندیدن به نگاه نکردن ترغیب می‌کند؛ چه کسی می‌خواهد تا در نگاه ما رنگ‌های دروغین جای چشم‌اندازهای واقعی را بگیرد؟ چه کسی می‌خواهد که فقر و جهل و عقب‌ماندگی و سلطه و دشواری‌های زندگی مردمان را برای ما به پدیده‌ای عادی تبدیل کند که چنان در این نمودارهای ستم بنگریم که انگار زیستن در موقعیت‌های ناانسانی ضرورت دوام و پایداری جامعه است؟ دیدن و نگاه کردن، تأمل بر آن چه هست و نباید باشد و بر آن‌چه که نیست و باید باشد را می‌کوشند که از آدمیان دریغ کنند. و چه بسا که اگر فقر و ستم و جهل و نابرابری‌ها می‌بینیم و تحمل می‌کنیم، می‌بینیم و دم نمی‌زنیم و هر شب گلیم پاره‌ی خود را به خانه می‌بریم، اگر بر نمی‌آشوبیم از آن روست که گاه واژه‌ها، کلمات، عبارت‌ها ما را می‌فریبند. کلام، واقعیت عینی را به مفاهیم انتزاعی بدل می‌کند.

ذهن در توهم شناخت از راه انتزاع، عینیت را از یاد می‌برد، انتزاع آدمی را بر نمی‌آشوبد، اما انتزاع واقعیت را مخدوش می‌کند؛ انتزاع زهر و تلخی را می‌گیرد. انتزاع، حضور زنده و گویا و معترض را به کلمات بدل می‌کند، اما حضور دیدن، نگاه کردن، تمامی عینیت مظلوم و معترض را عرضه می‌کند، حضور آن که در چارچوب موقعیت تصاویز زشت و دردناک عینیت را نشان می‌دهند، تصویر به دور از واژه و کلام و انتزاع موقعیت ناانسانی ما را در منظر می‌گشاید چشم‌اندازی که دیگر عادی نیست که نمی‌توان به آن «خو» کرد که واژه و کلمه و عبارت نیست. که حقیقتی است انکار شده که حضور قاطع خود را می‌طلبد، حضوری شاهد و معترض حضوری قاطع و تردیدناپذیر، با همین برداشت در باره برخی نمودارهای آسیب‌شناسی یک جامعه بیمار به جای هر سخن،   هر گزارش‌ و هر مصاحبه  تحلیلی از تصاویر پیرامون‌مان سخن می‌گویند، گرچه این نمودارها تصویر تمامی جامعه‌ ما نیست و همین مسأله امید به اصلاح را در آدمی می‌میراند.

*روزنامه‌نگار

کد خبر 2763769

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha