تیر زهرآگین اقتصـاد بـر روان مــردم

سرویس کردستان- یکی از ابعاد سلامت روان جامعه به اقتصاد ارتباط پیدا می کند، بعدی که از نگاه روانشناسی اگر مشکلات اقتصادی رفع نشود باعث اختلالات روانی فروانی در اجتماع می شود.

به گزارش خبرنگار کردپرس، امروزه بهداشت روان جامعه از دو بعد «سلامت روان جمعیت عمومی و بهداشت روانی گروه های خاص» مورد توجه است. جامعه ای که سلامت روان دارد در آن اتفاقات ناگوار و آسیب های اجتماعی کمتری رخ می دهد. این سلامت روان البته نیازمند شاخص هایی است که باید در جامعه فراهم باشد؛ شاخص هایی از قبیل رفاه اجتماعی و اقتصادی، داشتن شغل مناسب در کنار نبود گرانی و تورم و... در جامعه ای که رفاه اقتصادی رضایت بخش نیست طبیعی است که سلامت روانی نرمالی نداشته باشد.

آسیب فشار اقتصادی بر سلامت جامعه

در واقع به گفته نایب دبیر اتحادیه علمی روانشناسی و مشاوره ایران همه آدمیان در فراز و فرود زندگی فشارهای روانی گوناگونی را تجربه می کنند علی ‌الخصوص در شرایط اجتماعی خاص یک سیستم دیگری بر فشار روانی اضافه می‌ شود و آن، فشار اقتصادی است که زندگی را به ‌ویژه بر طبقه متوسط و قشر محروم جامعه تنگ ‌تر و غم ‌انگیزتر می‌ کند و بحران‌ های روحی از جمله افسردگی و انواع ناهنجاریهای اجتماعی را به ارمغان می ‌آورد.

از نظر «مجید زارعی» امروزه مفهوم سلامت ابعاد گسترده ‌ای یافته که بسیاری از شئون زندگی انسان با محیط پیرامون (عوامل زیست ‌محیطی، کالبدی، اقتصادی و اجتماعی) آن را در بر می ‌گیرد.

او می گوید از منظر سازمان جهانی بهداشت، عوامل اقتصادی- اجتماعی تعیین‌ کننده سلامت اشاره به مجموعه شرایطی دارد که افراد در آن متولد شده، رشد و زندگی می ‌کنند و پیر می‌ شوند و نابرابری در این موارد، موجب نابرابری در سلامت افراد خواهد شد.

«زارعی» نگاهی به تعریف سلامت روان توسط سازمان بهداشت جهانی دارد. «در واقع "بهداشت روان موضوعی فراتر از فقدان یا نبود بیماری روانی است" بعد مثبت بهداشت روان که سازمان بهداشت جهانی هم روی آن تأکید دارد در تعریف سلامتی لحاظ شده است: "سلامتی یک حالت رفاه جسمی، روانی و اجتماعی است نه فقط نبود بیماری یا ناتوانی". بنابراین بهداشت روانی حالتی از رفاه است که در آن فرد توانایی‌ هایش را باز می‌ شناسد و قادر است با استرس‌ های عادی و معمول زندگی سازگاری داشته و از نظر فردی و اجتماعی مفید و سازنده و کارا باشد».

سلامت جامعه در گرو سلامت روان

این روانشناس سلامت روانی را از ابعاد مهم سلامت جامعه می داند. «جامعه سالم یکی از عوامل مؤثر در توسعه هر کشوری بوده و سلامت جامعه دارای ابعاد متنوع و گوناگونی است که سلامت روانی یکی از ابعاد مهم آن به شمار می ‌آید. همچنین در هر جامعه ‌ای ارتقای شاخص‌ های سلامت روان منجر به بهبود بهره‌ وری و افزایش بازدهی نیروی کار می ‌شود؛ هرچند مشکلات روانی و رفتاری در پاره اوقات دارای ریشه ‌های فردی مانند ژنتیک، علت‌ های پیدا و پنهان خلقی و شخصیتی و خانواده هم هست».  

مطابق سخنان «مجید زارعی» مطالعات نشان ‌دهنده آن است که این مشکلات، از مؤلفه ‌های محیطی به‌ ویژه متغیرهای اقتصادی و اجتماعی هم تأثیر فراوانی می ‌پذیرند. مسائلی چون فقر، ناکامیهای تحصیلی، شغلی، زندگی در محیط فیزیکی و حاشیه‌ ای نامناسب، نبود امنیت در اجتماع، بیکاری، مهاجرت اجباری، تورم و نوسانات اقتصادی، محدودیت ‌های اجتماعی، فقر و نابرابری درآمد از جمله عوامل اجتماعی و اقتصادی هستند که آثار قابل ‌توجهی بر سلامت روانی افراد می‌ گذارند.

فقر و آسیب به روان جامعه

او به معضل فقر به عنوان یکی از خطرهای جدی که بر سلامت روانی اثر می گذارد، اشاره می کند. «شاید بتوان مسئله نابرابری و فقر را تلخ ‌ترین و دردناک‌ ترین مسئله اجتماعی بشر در طول تاریخ دانست. در دنیای امروز که پیشرفت اقتصادی عظیمی نصیب بشریت شده، این معضل نه‌ تنها حل نشده بلکه فاصله فقیر و غنی نسبت به اعصار پیشین، بیشتر هم شده است».

مسئله فقر تا جایی خطرناک است که به گفته «زارعی» سازمان بهداشت جهانی در گزارشی که در سال ۱۹۹۵ منتشر کرده، فقر شدید را بی ‌رحم ‌ترین قاتل و مهم ‌ترین علت رنج و درد در جهان می ‌داند.

بر همین اساس نایب دبیر اتحادیه علمی روان‌شناسی و مشاوره ایران معتقد است «نابسامانی و نوسانات اقتصادی در هر کشور، نخستین تأثیر خود را بر سلامت جامعه می ‌گذارد، تأثیری که هم‌ روان و هم جسم افراد را نشانه می‌ گیرد و در ادامه اثر این برهم ریختگی روحی و جسمی بر رشد و پیشرفت یک جامعه نمود خود را نشان می‌ دهد؛ و افراد آن اجتماع را ناآرام و پریشان و هراسان می ‌کند و آنان در ادامه مسیر رشد و توسعه فردی و اجتماعی ‌شان باز می‌ دارد و آسان و شتابان متوقف می‌ کند و آهسته و پیوسته تحمل را از آنان می ‌ستاند و آنان را به هر سوی می‌ کشاند».

نقش رفع فقر بر سلامت جامعه

«مجید زارعی» با اشاره به اینکه  بی گمان مسائل اقتصادی در تأمین بهداشت روانی انسان ‌ها نقشی بسیار مهم ایفا می ‌کند، از نقش رفع فقر بر سلامت جامعه گفت. «جامعه با رفع فقر و محرومیت می ‌تواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن از بیماریهای روانی و شکوفایی استعدادهای افراد بردارد. هرچند خود فرد هم باید برای تأمین سلامت روانی (درونی و معطوف به خود) بکوشد، اما نباید غافل شویم که جامعه نقش پر رنگ ‌تری در این امر دارد. از این ‌رو، راهبردها و خط ‌مشیهای کلی جوامع برای ارتقای بهداشت روانی در مرتبه اول باید متمرکز بر ابعاد اقتصادی و اجتماعی باشد، نه پزشکی و درمانی؛ به ‌عبارت‌ دیگر، با رفع تبعیض‌ ها و نا برابریهای اجتماعی و اقتصادی و تأمین معیشت مناسب برای همة افراد جامعه، بسیاری از مشکلات روانی از جامعه رخت بر می‌ بندد و هزینه ‌های سنگین درمان کاسته می‌ شود».

بنا بر اظهارات این روانشناس «وقتی افراد جامعه‌ ای از نظر اقتصادی دچار مشکلات فراوان و هزاران باشند، بدون شک این فروپاشی اقتصادی بازتاب جسمی و روانی شدیدی در برخواهد داشت. ما باید بدانیم بیکاری، نبود شغل و یا از دست‌ دادن شغل یکی از اصلی‌ ترین مؤلفه ‌هایی است که با سلامت روان، رابطه مستقیم دارد و مطالعات مختلفی نشان می‌ دهد که نبود اشتغال و در کنار آن باز تولید فقر و تورم، افراد را با مشکلات عمیق جسمی و روانی مختلف مثل افسردگی، اضطراب، فروپاشی خانواده ‌ها و نرخ بالای خودکشی درگیر می کند».

«زارعی» همچنین به این نکته می پردازد که «براساس "نظریه محدودیت عمل فرایر" اقتصاد ضعیف، نبود شغل و یا از دست‌ دادن کار سبب محدود شدن منابع فردی می ‌شود که پیامد آن به این صورت است که اگر فرد و یا افراد یک جامعه آینده معناداری برای خود ترسیم نکنند؛ بی تردید سلامت روانی آنان تقلیل می ‌یابد».

اثر تورم بر روان جامعه

 در کنار همه این مسائل او "تـورم" را هم یکی دیگر از مؤلفه های اقتصادی می داند که از دو مجرای استرس و بی ‌اعتمادی بر سلامت روان اثر منفی برجای می‌ گذارد. «تـورم یکی از اساسی ‌ترین معضلات اقتصادی هر کشور هست و وجود تورم یکی از بدترین مسائل اقتصادی هر کشور بوده و به معنای کاهش ارزش پول طی زمان است. این موضوع نوعی استرس و ترس از دست ‌رفتن ثروت و ایجاد شدن "شرایط بدتر از بد" را در روان آدمیان ایجاد کرده و از طرف دیگر، هزینه‌ های روانی تورم از بی ‌اعتمادی مردم نسبت به ارزش پول ملی حکایت دارد و نبود احساس رضایت خاطر روانی ناشی از ذهنیت است که تورم، حاصل کار آنان را هدر می‌ دهد و نیست و هیچ می ‌کند».

بهبود سلامت روان با رشد اقتصادی

«زارعی» در ادامه ارتباط میان رشد اقتصادی و سلامت روان به ارزیابی می گذارد. «در زمینه ارتباط میان رشد اقتصادی و سلامت روان، می ‌توان از نظریه U وارون کوزنتس بهره برد؛ این منحنی بیان می‌ دارد که در کشورهای در حال ‌توسعه رابطه U وارون بین رشد اقتصادی و شاخص ‌های سلامت (به طور عام و شاخص ‌های سلامت روان به طور خاص) وجود دارد. به این معنا که با رشد اقتصادی، وضعیت سلامت و سلامت روانی اجتماع بهبود می ‌یابد».

یکی از راهکارهای حفظ سلامت روان؛ توجه به مسایل اقتصادی جامعه است، مسئله ای که نایب دبیر اتحادیه علمی روان‌شناسی و مشاوره ایران به خوبی آن را بیان می کند. «برای حفظ سلامت روان، باید به توزیع درآمدها و نابرابریهای اقتصادی و فسادهای مالی در جامعه هم توجه داشت؛ چرا که یکی از مهم ‌ترین عوامل به‌ وجود آورنده و تشدیدکننده فقر، ناکارآمدی کلان مدیریتی، توزیع ناعادلانه درآمدها در بین افراد جامعه است. براساس فرضیه درآمد نسبی (فرضیه ضعیف نابرابری درآمد) افرادی که در یک گروه نسبت به همتایان خود محرومیت اقتصادی بیشتری را متحمل می ‌شوند به میزان بیشتری از فقر سلامتی (پیکر و روان) رنج می ‌برند و درآمد پایین به استرس، افزایش ناکامی و افسردگی می‌ انجامد».

«مجید زارعی» با رجوع به پژوهش های انجام شده ارتباط میان رشد اقتصادی و سلامت روانی را مورد تأیید قرار می دهد. «نتایج علمی زیادی در پژوهش ‌های داخلی و خارجی گویای این مطلب است که می ‌توان مدعی شد، رشد اقتصادی و سلامت روانی با هم در ارتباط بوده؛ به‌ گونه ‌ای که همراه با رشد اقتصادی سلامت روانی افزایش ‌یافته و پس از رسیدن به یک نقطه عطف، سلامت روانی کاهش می ‌یابد و مشکلات اقتصادی یک کشور و فقر مالی افراد پیامدهای ژرف و فراگیری از خود به ‌جای می ‌گذارند».

تهدید سلامت روان با فقر

او به صراحت عنوان کرد که «مشکلات اقتصادی و فقر به‌ صورت گوناگون، سلامت جسمی طبقه پایین و حتی متوسط در زمانه کنونی جوامع را تهدید می‌ کند. فقر، علت اساسی واکسینه نشدن نوزادان، در دسترس نبودن آب تصفیه‌ شده و بهداشت، نبود دارو و دیگر راهکارهای درمانی و مرگ نوزادان به هنگام زایمان است. فقر علت اساسی کاهش امید به زندگی، معلولیت و ناتوانی و گرسنگی هست. فقر مهم ‌ترین علت بیماری روانی، استرس، خودکشی، از هم ‌پاشیدن خانواده و مصرف مواد مخدر است».

به گفته این روانشناس «غالباً مشکلات اقتصادی و فقر مادی با فقر فرهنگی هم همراه هست، جدا از استثنائات، کسی که از حیث مادی فقیر است، فکرش آنقدر مشغول تأمین مایحتاج اولیه زندگی و بقای اولیه خود می شود که کمتر مجال و فرصتی برای برآوردن نیازهای فرهنگی و تربیتی خود و خانواده‌اش دارد. اگر هم فرصتی برای این کار پیش بیاید، زمینه ‌ها و امکانات آن برایش فراهم نیست و در ‌نتیجه، بسیاری از مواهب، خلاقیت‌ ها، توانایی ‌ها و استعدادهای او به فعلیت نمی ‌رسند و بهره ‌برداری درستی از آنان صورت نمی‌گیرد و فقر اقتصادی موجب از بین‌ رفتن و پژمرده شدن استعدادهای انسانی آنان می ‌شود».

پیامدهای فقر و نابرابری در جامعه

در ادامه «زارعی» به پیامدهای فقر و نابرابری در جامعه اشاره می کند. «در جامعه‌ای که به سبب بی ‌عدالتی در توزیع ثروت ‌های عمومی، مردم به دو دسته فقرا و اغنیا تقسیم شده ‌اند و فاصله طبقاتی عظیمی بین آنان وجود دارد؛ کینه، حسادت، عداوت، خشم و پرخاش، انتقام و نفرت اجتماعی موج می ‌زند. مردم فقیر با دیدن زندگی اشرافی ثروتمندان و مشاهده زندگی فلاکت ‌بار و نزیسته خود، کینه، حسرت و غبطه آنان را به دل می‌ گیرند و عقده ‌های روانی بسیاری در خود می‌ پرورانند. کینه درونی و فروخورده ای که ممکن است روزی سرباز کند و کسانی را که مسبب این وضعیت هستند را در خود فرو برد؛ و به قول نیاکان ما فردی که نتواند مایحتاج زندگی خود را در اجتماع نابسامان و تورم ‌زای بی درآمد و کم‌ درآمد تأمین کند، بسیار در معرض آن است که پرخاشگری خود را نه ‌تنها متوجه خود و دیگری، بلکه در جهت تخریب کل نظام اجتماعی سوق دهد».

دیگر مشکلی که او از آن نام می برد مربوط می شود به جایگاه اجتماعی فقرا. «وقتی فقیر از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نباشد و همواره مورد تحقیر قرار می ‌گیرد. در موقعیت ‌های فراوان و هزارانی می ‌توان گفت که بیشترین آثار روانی فقر از نگرش و نگاه منفی مردم نسبت به آن نشئت می‌ گیرد. چرا که شمار زیادی از آدمیان با فقرا به شیوه ‌ای کاملاً متفاوت از ثروتمندان رفتار می ‌کنند؛ و این واقعیت فاش و آشکار را می‌ توان در هرجایی چون مدرسه، فروشگاه، مطب پزشک، بیمارستان، بانک و مراکز اجتماعی دیگر مشاهده کرد؛ به قول «ونسان دکلژاک» در اجتماع مادی امروزی، کسانی که احساس می‌ کنند پایین ‌تر یا بی ‌لیاقت ‌تر از دیگران ‌اند یا حتی احساس می‌ کنند که محکوم شده‌ اند، در همه موارد زندگی احساس شرمساری و خجالت کرده و به‌ واقع عزت ‌نفس و حتی اعتماد به ‌نفس پایین ‌تری تجربه خواهند کرد. این شرم مثل یک زخم روحی احساس می ‌شود و به «نوروز طبقه» شباهت دارد. در واقع، نگاه و رفتار دیگران برای تشکیل هویت شخصی و خود پنداره کسی که مبتلا به «نوروز طبقه» است، اهمیت می‌ یابد».

این روانشناس در ادامه این مسئله می افزاید که «لازمة وجود آرامش در زندگی؛ تأمین شدن حداقل امکانات معیشتی و آسایشی است. بی ‌تردید بدون وجود این امکانات، فرد دچار اضطراب، ناکامی، نگرانی و پریشانی می‌ شود و زمینه ابتلا به بیماری روانی شدید تر ایجاد شده و افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی می ‌کند».

آن طور که «مجید زارعی» می گوید «وضعیت اجتماعی، ‌اقتصادی پایین و ضعیف فرد و از همه مهم ‌تر یک کشور ارتباط نیرومندی با شیوع بیماران روانی دارد. چندین دهه است که مشخص شده افراد طبقه اجتماعی- اقتصادی پایین‌تر، حدود دو و نیم برابر بیشتر از طبقات بالاتر احتمال ابتلا به اختلال روانی و جسمی در برابر انواع عوامل استرس‌ زا را دارند».

بنا به سخنان این مشاور «ما باید این نکته را پیش (چشم، ذهن و گوش) بنشانیم و بدانیم و از واقعیت‌ های روز و زمانه فرار نکنیم که سلامت روانی مردم مستقل از مؤلفه‌ های کلان اقتصادی نیست و شواهد بسیاری گویایی این حقیقت فاش و آشکار است که مشکلات اقتصادی، فقر، نبود شغل و بیکاری برای مدت‌ زمان طولانی، ریسک ابتلا به بیماریهای پیکری و روانی را افزایش می ‌دهد و مردمان هر اجتماعی را مستعد ابتلا به اختلالات روانی می ‌کند و منجر به کاهش سلامت روان، افزایش بزهکاری، گسستگی و افزایش نفرت اجتماعی، انزوای اجتماعی و در کل به خطر افتادن سلامت و امنیت فردی، خانوادگی و اجتماعی می ‌شود».  

راهکار نهایی چیست؟

«مجید زارعی» به راهکار نهایی حل مشکلات سلامت روانی ناشی از فشار اقتصادی اشاره می کند. «نخست باید اقدامات و سیاست‌ های ضروری جهت بهبود و ثبات رشد اقتصادی در کشور صورت گیرد. سپس به سیاست گذاران توصیه می‌ شود که توجه خود را به مناطقی از کشور با بالاترین نابرابری درآمد معطوف کنند. "مارکس، هانری جرج، ویلیام بونگر و دیگران" در شیوه‌ های پیشنهادی خویش توصیه دارند که باید کوشش خود را در راه بهبود وضع توزیع درآمدها به کار ببریم و بر نابرابریهای اقتصادی فائق آییم؛ نه ‌تنها به دلیل اینکه این امر به‌خودی‌خود زیبنده نیست، بلکه به دلیل اینکه نابرابریهای اقتصادی زاینده فساد، تباهی و انواع کج روی هاست».

سخن پایانی او بدین جا می رسد که «در نهایت باتوجه ‌به تأثیرات منفی تورم و بیکاری بر سلامت روانی، دولت باید با برنامه‌ ریزی‌ ها، سیاست ‌های خود و تعاملات بین ‌المللی؛ همواره در جهت کاهش بیکاری و تورم گام بردارد تا زمینه برای بهبود سلامت روانی در جامعه محیا شود؛ تا از این طریق به بهبود سلامت روان اجتماع یاری رسانده باشیم»./

* گفت و گو: زیبا امیدی فر

کد خبر 2754528

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha