فاجعه آتش سوزی در بزرگترین بازارچه کالاهای خارجی مهاباد و هدر رفتن دستکم دهها میلیارد تومان سرمایه و مایملک کاسبکاران ضعیف و فاقد بنیه مالی مناسب، آخرین غمی بود که می توانست در این وانفسای بلا و مصیبت بر سر مردم آوار شود.
پرسش های متعددی وجود دارد که باید با صبر و حوصله بررسی و برای جلوگیری از تکرار حوادث مشابه، پاسخهای دقیق و علمی بیابند.
ساختمان سوخته عمر چندانی ندارد و در اواخر دهه هفتاد یا اوایل دهه هشتاد به بهره برداری رسید. با وجود نداشتن سیستم اطفاء حریق، خروجیهای اضطراری، داشتن معابر تنگ و غیر استاندارد، چگونه مجوزهای لازم را از شهرداری دریافت کرده است؟
چرا در 20 سال گذشته مجموعه مدیریت شهری، کوچکترین وقعی به گزارشات و هشدارهای کارشناسی سازمان آتش نشانی ننهاده و نسبت به استاندارد سازی و مقاوم سازی آن، اقدامی نکرده است؟
چرا در دوره های سوم و چهارم شورا که عصر بریز و بپاش مدیریت شهری بود، آقایان دهها تقاضا و مطالبه مکتوب و رسانه ای فعالان شهر برای تهیه نردبان هیدرولیک را بی پاسخ گذاشتند؟
در شهری که از برکت وجود شورا، به جنگلی از مجتمع های بلند مرتبه و عمدتا فاقد ضوابط مهندسی و شهرسازی تبدیل شده، آیا نادیده گرفتن پلتفرم های آتش نشانی، در حکم بازی با جان و مال مردم نیست؟
اکنون که شهرداری ثروتمند دوره های سوم و چهارم به مرز ورشکستگی رسیده و واحد حقوقی ناکارامد دوره پنجم مانند قمارباز هر روز ملکی را واگذار می کند، منابع لازم برای این خرج های ضروری را چگونه می توان تامین کرد.
بازارچه اصغری سوخت و آب رفته به جوی باز نمی گردد، اوضاع سایر مجتمع های تجاری از چه قرار است؟ بازار تاناکورا که از حیث رعایت ضوابط مهندسی و ایستارهای شهرسازی، یک فاجعه تمام عیار است، خدای نکرده فردا مشکلی پیش بیاید، ماشین های آتش نشانی را چگونه راهی کوچه ها و معابر قرن نوزدهمی آن می کنید؟
بالاخره چه کسی مسئول است؟ در کدام دوره بیشتر کم کاری شده؟ آیا غیر از هیولای هزار سر فساد و سوء مدیریت مفرط، اساسا می توان مقصری یافت؟
نظر شما