میرحمیدی در گفتوگویی صمیمی با خبرگزاری کرد پرس، از عکسی میگوید که سالها پیش روی پل خرمشهر گرفته شد؛ تصویری از پنج نفر که برای نجات مردم جانشان را فدا کردند و حالا الهامبخش نمایشی شدهاند که میان رنج، خاطره و رهایی در نوسان است.
او از ایده و حالوهوای اثرشان میگوید: نمایش ما دربارهی عکسیه که سالها پیش روی پل خرمشهر گرفته شده؛ عکسی معروف از پنج نفر که پشتش داستانی پر از درد و شجاعته. اون پنج نفر برای اینکه نیروهای عراقی رو سرگرم کنن، به اون سوی پل میرن تا مردم بتونن در دو ساعت شهر رو تخلیه کنن... اما در نهایت هر پنج نفر جونشون رو از دست میدن؛ بعضیاشون رزمنده بودن و بعضیا هم نیروهای مردمی.
میرحمیدی با لحنی آرام ادامه میدهد: هیچکس هنوز دقیق نمیدونه اون پنج نفر کی بودن. فقط عکسشون مونده، یه تصویر محو که حالا خودش شده نشونهی مقاومت و داغ. در همین حین، شهر پر از وسایل و یادگاریهایی میشه که مردم جا میذارن... وسایلی که برای ما تو نمایش، حکم حافظهی جمعی دارن؛ هر کدومشون یه روایت از درد، امید یا دلتنگی در خودش داره.
او درباره خط اصلی قصه توضیح میدهد: در مرکز نمایش، دختری رو داریم که سالها پیش توی جنگ، خانوادهاش رو از دست داده. حالا بعد از سالها برگشته تا دنبال نام و نشونی از اونها بگرده؛ شاید یه وسیله، یه عکس یا حتی یه خاطرهی جا مونده. او هنوز درگیر کابوسی تکرارشوندهست... کابوس اون لحظه که پنج نفر رو دیده بود از روی پل خرمشهر عبور میکنن. اون تصویر از ذهنش پاک نمیشه، براش مثل یه زخم کهنهست.
او مکثی میکند و با لبخندی تلخ اضافه میکند: این دختر تصمیم میگیره اون صحنه رو دوباره با کمک مردم بازسازی کنه. یه بازسازی دردناک، ولی پر از رهایی... چون برای اون، زنده کردن اون لحظه یعنی روبهرو شدن با خودش، با ترسهاش و با گذشتهای که همیشه ازش فرار کرده.
میرحمیدی در پایان از تجربه حضور در جشنواره میگوید: این دومین باره که توی جشنواره شرکت میکنیم. سال قبل تو بخش بینالملل بودیم، اونجا بازیگر زن گروهمون جایزه گرفت و طرح نمایش هم خیلی دیده شد. برامون مهمه که هر بار یه قدم جلوتر بریم، چون تئاتر برای ما فقط اجرا نیست؛ یه جور گفتوگو با دردهای ناگفته مردمه.

نظر شما