به گزارش خبرنگار کردپرس، بررسی تازهترین دادههای رسمی نشان میدهد فقر و نابرابری آموزشی در ایران، دیگر صرفاً معضلی محدود به مناطق محروم نیست، بلکه به بحرانی ساختاری و ریشه ای تبدیل شده است. تحلیل شاخصهای آموزشی در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد شکاف بین طبقات اجتماعی و مناطق جغرافیایی بهطرز نگرانکنندهای افزایش یافته و آموزش باکیفیت به کالایی نایاب تبدیل شده است.
برخی استانهای مرزی به ویژه سیستان و بلوچستان، با نرخ بیسوادی ۲۰ درصدی، ترک تحصیل گسترده (تا ۷۷ درصد در متوسطه دوم)، و میانگین نمرات پایینتر از ۸، نماد آشکار شکست نظام آموزشی در مناطق حاشیهای هستند.
اما بحران تنها به مرزها محدود نیست؛ بیش از یکچهارم جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله در کشور فاقد مدرک دیپلماند، و در برخی استانهای برخوردار نظیر تهران و گلستان، این نرخ از ۳۵ درصد هم فراتر رفته است.
از سوی دیگر، شانس قبولی در کنکور برای جوانان دهکهای پردرآمد بیش از ۳/۵ برابر دهکهای کمدرآمد است؛ نابرابریای که در رتبههای برتر به اوج میرسد: ۵۴ درصد رتبههای زیر سههزار از دو دهک بالای درآمدیاند، در حالیکه سهم دو دهک پایین تنها ۳ درصد است.
این گزارش، با اتکا به دادههای رسمی، تصویر دقیقی از ابعاد مختلف فقر و بیعدالتی آموزشی در ایران ارائه میدهد؛ از بیسوادی و بازماندگی از تحصیل گرفته تا کیفیت پایین آموزش و نابرابری طبقاتی در دسترسی به دانشگاه.
شاخص بیسوادی
بنا بر جدیدترین دادههای موجود در گزارش «فقر آموزش» مرکز پژوهشهای مجلس، میانگین ملی نرخ بیسوادی در سال ۱۴۰۲ بیش از ۱۲ درصد بوده است. اما این نرخ در سیستان و بلوچستان ۲۰ درصد، در کردستان ۱۹ و در استانهای آذربایجان غربی و ایلام بالای ۱۷ درصد است. کمترین نرخ بیسوادی (۵/۶۲) در یزد ثبت شده است.

آمار کودکان بدون مدرک تحصیلی
با وجود آنکه طبق «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» (مصوب ۱۳۹۹) آموزش تا پایان دوره متوسطه اجباری است، آمارهای سال ۱۴۰۲ نشان میدهد بیش از ۲۷ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله کشور فاقد مدرک متوسطه هستند.
این سهم در سیستان و بلوچستان به ۵۸ درصد و در آذربایجان غربی به ۴۱ درصد میرسد؛ همچنین در استانهای گلستان، تهران و خراسان رضوی بالای ۳۵ درصد است.
کمترین نرخ محرومیت از مدرک متوسطه دوم به اصفهان با ۱۵ درصد تعلق دارد. در استانهای مازندران، گیلان، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد و سمنان هم این نرخ کمتر از ۲۰ درصد است.

میزان برخورداری از مدرک ابتدایی در میان کودکان ۱۲ تا ۱۷ ساله وضعیت بهتری دارد. در سطح ملی، میانگین محرومیت از این مدرک کمتر از یک درصد است. در استان سیستان و بلوچستان این رقم بیش از ۳ درصد گزارش شده، اما در سه استان کردستان، مازندران و اصفهان نرخ محرومیت صفر است؛ به این معنا که تمام کودکان آمارگیری شده در بازه سنی ۱۲ تا ۱۷ سال، همگی دارای مدرک ابتدایی بودهاند.
کودکان بازمانده از تحصیل
یکی از شاخصهای کلیدی برای سنجش فقر آموزشی، نرخ بازماندگی از تحصیل است؛ یعنی نسبت کودکانی که در سن تحصیل قرار دارند اما در سال تحصیلی مورد نظر (اینجا سال ۱۴۰۲) در مدارس ثبتنام نکردهاند. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، کودکانی که در مدارس غیررسمی تحصیل میکنند هم در زمره بازماندگان از تحصیل محسوب میشوند.
بر اساس این آمار، نرخ بازماندگی از تحصیل در مقطع متوسطه دوم برابر با ۲۱درصد (۲۱۲ در هزار) است؛ به بیان دیگر، بیش از یکپنجم جمعیت ۱۵ تا ۱۷ ساله کشور از تحصیل در مدرسه باز ماندهاند. این شاخص در مقطع ابتدایی کمتر از ۳ درصد (۲۶ در هزار) و در مقطع متوسطه اول بیش از ۶ درصد (۶۱ در هزار) گزارش شده است.

وضعیت نرخ بازماندگی از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان بهمراتب وخیمتر از میانگین کشوری است. نرخ بازماندگی از تحصیل این استان در مقطع متوسطه دوم به ۷۷ درصد میرسد. در مقطع متوسطه اول این نرخ ۲۸ درصد و در مقطع ابتدایی حدود ۱۰ درصد گزارش شده است.
در مقابل، استانهای اصفهان، یزد و البرز در مقایسه با سایر استانها کمترین نرخ بازماندگی از تحصیل را دارند و وضعیت بهتری را نشان میدهند.
کیفیت تحصیلی
اگر نمرات دانشآموزان را مهمترین شاخص برای سنجش کیفیت آموزشی بدانیم، آنگاه باید وضعیت کیفی آموزش در ایران را بهشدت بحرانی توصیف کرد. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به نقل از دادههای وزارت آموزش و پرورش، میانگین نمرات کل دروس در امتحانات خرداد ۱۴۰۲ در سطح کشور کمتر از ۱۰ بوده؛ یعنی پایینتر از حد نصاب قبولی.
در میان استانها هم، همانند سایر شاخصها، سیستان و بلوچستان بدترین وضعیت را دارد؛ جایی که میانگین نمرات دانشآموزان به کمتر از ۸ رسیده است. پس از آن، استانهای کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، آذربایجان غربی و هرمزگان در پایینترین ردهها قرار دارند.
در سوی دیگر جدول، استانهای یزد، خراسان جنوبی، سمنان، اصفهان و قم قرار گرفتهاند. هرچند وضعیت آنها هم چندان مطلوب نیست، اما یزد تنها استانی است که میانگین نمرات دانشآموزانش بیش از ۱۲ گزارش شده است.

نسبت قبولی در کنکور
یکی دیگر از شاخصهای کیفی برای سنجش فقر آموزشی، نرخ قبولی در کنکور بر اساس دهکهای درآمدی است. به دلیل وجود نظام سهمیهبندی و محدودیت دادهها، امکان مقایسه استانی وجود ندارد؛ اما بر اساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس که از نمونههای تصادفی به دست آمده، سهم دو دهک پردرآمد از قبولی در کنکور ۳۴ درصد بوده، در حالی که سهم دو دهک کمدرآمد تنها ۹ درصد است. به عبارتی، احتمال قبولی در میان طبقات پردرآمد بیش از سه و نیم برابر طبقات کمدرآمد است.
این شکاف در رتبههای برتر بسیار عمیقتر است: ۵۴ درصد رتبههای زیر سه هزار کنکور سراسری از دهکهای پردرآمد نهم و دهم آمدهاند، در حالی که سهم دهکهای کمدرآمد اول و دوم تنها ۳ درصد است.

با این اوصاف، میتوان نتیجه گرفت که نظام سهمیهبندی کنکور در تحقق عدالت آموزشی شکست خورده است؛ چرا که همچنان طبقات کمدرآمد در رقابت با طبقات پردرآمد، عملاً شانسی برای دسترسی به رشتههای معتبر دانشگاهی ندارند. /
* منبع: مرکز داده های باز ایران

نظر شما