مذاکرات کم‌رنگ، درگیری‌ها پررنگ؛ شمال سوریه در مسیر بحرانی

سرویس سوریه - پس از توافق ۱۰ مارس، گفت‌وگو میان دمشق و نیروهای کُرد در شمال و شرق سوریه به بن‌بست رسیده است. کُردها برای حفظ خودمختاری مقاومت می‌کنند، در حالی که دمشق و ترکیه صف‌آرایی کرده‌اند و حمایت خارجی آنان شکننده است؛ نتیجه این شرایط، تشدید درگیری‌ها و کاهش امید به آشتی ملی است.

به گزارش کردپرس، نه ماه پس از سقوط بشار اسد و امضای توافق ۱۰ مارس، مسیر گفت‌وگو میان نیروهای کُرد و دولت موقت دمشق هر روز باریک‌تر می‌شود. اگرچه این توافق قرار بود نقطه‌ی عطفی برای ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در ارتش ملی و آغاز آشتی ملی باشد، شکاف‌های سیاسی، فشارهای خارجی و اختلافات داخلی کُردها، عملاً مذاکرات را به حاشیه رانده است. در حالی که دمشق و آنکارا صف‌آرایی کرده‌اند و ترکیه تهدید به مداخله نظامی می‌کند، کُردها برای حفظ خودمختاری و دستاوردهای گذشته مقاومت می‌کنند، در حالی که حمایت خارجی آنان، شکننده و پرنوسان است. این وضعیت شمال و شرق سوریه را به میدانی تبدیل کرده که در آن گفت‌وگوها کم‌رنگ و درگیری‌ها پررنگ‌تر می‌شوند و آینده صلح و آشتی ملی همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

در گزارش زیر که توسط احمد اردم تهیه شده، تلاش شده است روند فعلی رابطه کُردها و دمشق، موانع ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه، نقش بازیگران خارجی و چشم‌انداز پیشرو این پرونده مورد بررسی قرار گیرد.

مقدمه

نه ماه پس از سقوط بشار اسد، پنجره‌ی گفت‌وگو میان نیروهای کُرد و دولت موقت دمشق هر روز تنگ‌تر می‌شود.

همزمان شعله‌های درگیری در جبهه‌های حلب، منبج و شرق فرات روشن‌تر شده است. توافق ۱۰ مارس که قرار بود مسیر ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در ارتش جدید و آغازی برای آشتی ملی باشد، اکنون بیش از هر زمان دیگری در سایه‌ی توپخانه، پهپاد و فشار بازیگران خارجی به حاشیه رانده شده است.

رزمایش‌های مشترک نیروهای SDF با آمریکا در شمال سوریه، نه‌تنها نشانگر فاصله گرفتن کُردها از مسیر ادغام است، بلکه از نگاه دمشق و آنکارا، نشانه‌ای آشکار از زیاده‌خواهی و تثبیت گرایش به خودمختاری یا حتی فدرالیسم محسوب می‌شود. رهبران SDF، با استناد به «راه‌حل سیاسی»، خواهان تضمین‌های فراتر از توافق ۱۰ مارس‌اند؛ تضمین‌هایی که شامل حق اداره‌ی محلی، کنترل بخشی از منابع و به رسمیت شناخته‌شدن جایگاه کُردها در قانون اساسی است. دمشق اما این مطالبات را «پوششی برای تجزیه‌طلبی» می‌خواند و می‌گوید قانون ۱۰۷، کشور را از نظر اداری «۹۰ درصد غیرمتمرکز» کرده است.

در این میان، حمایت ایالات متحده از کُردها و همراهی ضمنی اسرائیل، تصویر ژئوپلیتیکی بحران را پیچیده‌تر کرده است. واشنگتن با یک دست مذاکرات سیاسی با دمشق را پیش می‌برد و با دست دیگر رزمایش‌های مشترک با SDF را تقویت می‌کند. اسرائیل نیز استقلال یا خودمختاری کُردها را به‌مثابه یک برگ راهبردی برای شکستن حلقه‌ی محاصره‌ی خود در منطقه می‌بیند. در نقطه‌ی مقابل، ترکیه این روند را تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی خود تلقی کرده و هشدار داده در صورت عدم تکمیل ادغام SDF تا ژانویه، احتمال مداخله‌ی نظامی وجود دارد.

حتی شورای میهنی کُِردها (ENKS) که زمانی به‌عنوان پل ارتباطی با دمشق معرفی می‌شد، با اقدام یکجانبه برای سفر به پایتخت، بلوک واحد کردی را که واشنگتن دنبال می‌کرد، از هم پاشاند. این اقدام، نه‌تنها نارضایتی آمریکا و فرانسه را برانگیخت، بلکه نشان داد شکاف در جبهه‌ی کردی، امکان هرگونه توافق فراگیر را دشوارتر کرده است. نقش ترکیه نیز در این میان پررنگ است: آنکارا مشکلی با ENKS ندارد و از این جریان به‌عنوان اهرمی در برابر PYD و SDF استفاده می‌کند.

در نتیجه، نقشه‌ی امروز سوریه در شمال و شرق، ترکیبی است از گفت‌وگوهای لاغر سیاسی و جنگ‌های نقطه‌ای، جایی که هرچه وزن سیاست کاهش یابد، وزن میدان و دخالت خارجی سنگین‌تر می‌شود. در این میان، یک نکته‌ی کلیدی برای آنکارا برجسته است: هرگونه تثبیت خودمختاری کردی در عمل به معنای تقویت موقعیت اسرائیل و به چالش کشیدن امنیت ترکیه خواهد بود.

بخش اول: توافق ۱۰ مارس و خطوط گسل ادغام

توافق ۱۰ مارس ۲۰۲۵ قرار بود نقطه‌ی عطفی برای پایان دادن به جنگ داخلی و آغاز روند وحدت ملی در سوریه باشد. در این توافق، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) متعهد شدند به‌عنوان بخشی از ارتش ملی جدید در ساختار دفاعی کشور ادغام شوند؛ در مقابل، دولت موقت به ریاست احمد الشرع تضمین داد که حقوق شهروندی کُردها در چارچوب قانون اساسی آینده محفوظ بماند.

اما شش ماه پس از امضای توافق، شکاف‌ها بیش از آنکه ترمیم شوند، عمیق‌تر شده‌اند. مشکل اصلی در دو سطح قابل مشاهده است:

۱. سطح امنیتی–نظامی

  • دمشق اصرار دارد که ادغام باید به معنای انحلال ساختار مستقل SDF و ورود افراد آن به ارتش باشد؛ بدون پرچم، نماد و فرماندهی مستقل.

  • فرماندهان کُرد، از جمله مظلوم عبدی، تأکید می‌کنند که چنین روندی، به‌ویژه بدون تضمین‌های سیاسی، چیزی جز «خلع سلاح یک‌جانبه» نیست. به همین دلیل، مجلس نظامی SDF هنوز ساختارهای خود را حفظ کرده و حتی اخیراً رزمایش مشترک با آمریکا برگزار کرده است—رزمایشی که پیامی آشکار برای دمشق و آنکارا داشت: «ما هنوز پشتوانه‌ی خارجی داریم.»

۲. سطح سیاسی–حقوقی

  • الشرع در دیدارهای داخلی و خارجی خود بارها گفته است که «سوریه طبق قانون ۱۰۷، ۹۰ درصد غیرمتمرکز است» و هر بحثی درباره فدرالیسم یا خودمختاری، «پوششی برای تجزیه‌طلبی» تلقی می‌شود.

  • در سوی مقابل، نیروهای کُرد نه تنها خواهان تضمین‌های کتبی در قانون اساسی هستند، بلکه می‌گویند تجربه سال‌های جنگ و اداره شمال‌ و شرق نشان داده است که بدون نوعی تمرکززدایی واقعی، بازگشت به وضعیت قبل از ۲۰۱۱ غیرممکن است.

این اختلاف‌ها تنها یک بحث تئوریک نیست. ترکیه رسماً هشدار داده که اگر ادغام تا ژانویه تکمیل نشود، به اقدام نظامی متوسل خواهد شد. این ضرب‌الاجل به‌ویژه پس از اظهارات الشرع در دمشق و بازتاب آن در روزنامه‌های ترکیه، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. برای آنکارا، بقای هرگونه نیروی مسلح کردی در امتداد مرزهایش معادل ایجاد دولت دوم PKK تلقی می‌شود؛ سناریویی که امنیت ملی ترکیه را مستقیماً تهدید می‌کند.

در این شرایط، ایالات متحده و متحدان اروپایی نیز به دنبال موازنه‌ای دشوار هستند. از یک سو، نمی‌خواهند اهرم کُردها را از دست بدهند، به‌ویژه در مقابله با داعش و حفظ نفوذ در شرق فرات. از سوی دیگر، نگران‌اند که حمایت آشکار از فدرالیسم کردی به معنای شکاف جدی با ترکیه، یکی از شرکای کلیدی ناتو باشد. همین دوگانگی باعث شده واشنگتن همزمان به کُردها «بودجه و آموزش» بدهد و در سطح دیپلماتیک از زبان آشتی‌جویانه دمشق حمایت کند.

به این ترتیب، توافق ۱۰ مارس به جای آنکه دروازه‌ی ثبات باشد، اکنون به میدان کشمکش سه‌جانبه‌ی کُرد–دمشق–آنکارا بدل شده است؛ کشمکشی که ادامه‌ی آن نه تنها اجرای توافق را به تعویق می‌اندازد، بلکه به عاملی برای تشدید تنش‌های میدانی و فرسایشی‌تر شدن بحران سوریه تبدیل خواهد شد. 

بخش دوم: میدان در برابر دیپلماسی – تشدید درگیری‌ها و شکست میانجی‌گری‌ها

اگرچه توافق ۱۰ مارس در ظاهر نقشه راهی برای پایان دادن به اختلافات کُردها و دمشق بود، تحولات میدانی در شش ماه گذشته نشان داده است که منطق جنگ بار دیگر بر منطق سیاست غلبه یافته است. در حالی که قرار بود مذاکرات مستقیم در دمشق ادامه پیدا کند، چندین عامل همزمان این مسیر را منحرف کرده است:

۱. شعله‌ور شدن درگیری‌ها در جبهه‌های شمال و شرق

  • در نیمه دوم تابستان، تبادل آتش میان یگان‌های ارتش و نیروهای SDF در نزدیکی دیرحافر و منبج شدت گرفت. هرچند تلفات نظامی محدود بود، اما کشته شدن غیرنظامیان موجب شد فضای مذاکرات بیش از پیش مسموم شود.

  • پهپادهای ناشناس – که به باور منابع میدانی، ترکیه پشت آن‌ها قرار دارد – مواضع لجستیکی SDF در حومه حسکه و قامشلو را هدف قرار دادند. در پاسخ، نیروهای کُرد مسیرهای امدادی ارتش در شرق فرات را مسدود کردند.

۲. دوگانگی آمریکا؛ حمایت مالی در کنار دعوت به ادغام

  • بودجه مصوب کنگره آمریکا برای سال مالی ۲۰۲۵ نشان می‌دهد که واشنگتن همچنان به تأمین مالی SDF ادامه می‌دهد، به‌ویژه در حوزه آموزش، امنیت مرزی و مقابله با داعش.

  • اما در سطح دیپلماتیک، واشنگتن از دمشق می‌خواهد روند ادغام را پیش ببرد و حتی میانجی‌گری فرانسه و اردن برای انتقال مذاکرات از پایتخت سوریه به کشورهای ثالث را پشتیبانی کرده است. دمشق این ابتکارها را رد کرده و تأکید دارد که اختلاف با SDF یک مسئله داخلی است.

۳. روایت‌های متناقض از دیدار دمشق–آنکارا

  • سفر اخیر ابراهیم کالین (رئیس سازمان اطلاعات ترکیه) به دمشق، بار دیگر اختلافات عمیق بر سر توافق ۱۰ مارس را آشکار کرد.

  • رسانه‌های سوری اعلام کردند که گفت‌وگوها درباره تکمیل روند ادغام محور اصلی دیدار بوده است، اما منابع رسمی ترکیه صرفاً به «مبارزه با داعش، امنیت مرزی و بازگشت پناهجویان» اشاره کردند.

  • این دوگانگی روایت‌ها نشان می‌دهد که ترکیه هنوز نسبت به سرنوشت SDF و میزان نفوذ مستقیم دمشق در مناطق کردی تردید دارد.

۴. شکاف در جبهه کردی

  • شورای میهنی کُردها (ENKS) بارها تأکید کرده است که همه جریان‌های کردی باید در اداره خودگردان سهم داشته باشند و تنها یک بلوک سیاسی واحد می‌تواند در مذاکرات با دمشق موفق باشد.

  • با این حال، اقدام یکجانبه ENKS برای مذاکره مستقیم با دمشق باعث شد تصویر وحدت کردی که آمریکا و فرانسه به دنبال آن بودند، دچار فروپاشی شود.

۵. پیامدهای میدانی

• همزمانی این روندها، عملاً توافق ۱۰ مارس را به یک «سند روی کاغذ» بدل کرده است.
• در شمال و شرق سوریه، هرچه مذاکرات کمرنگ‌تر می‌شود، درگیری‌های نقطه‌ای، عملیات پهپادی و تحرکات میدانی جای آن را می‌گیرند.
• ترکیه نیز آشکارا تهدید کرده در صورت عدم تکمیل روند ادغام تا پایان ژانویه، «مداخله نظامی مستقیم» را مدنظر قرار خواهد داد؛ تهدیدی که هم برای دمشق و هم برای SDF فشار مضاعفی ایجاد کرده است.

بخش سوم: نقش آمریکا و اسرائیل در معادله کُرد–دمشق

در حالی که دمشق و کُردها بر سر مفاد توافق ۱۰ مارس درگیرند و ترکیه تهدید به اقدام نظامی می‌کند، دو بازیگر خارجی – ایالات متحده و اسرائیل – نقشی تعیین‌کننده در پیچیده‌تر کردن این معادله دارند. هرچند هر دو بازیگر اهداف متفاوتی دارند، اما در عمل خروجی سیاست‌هایشان به تداوم شکاف کُرد–دمشق منجر شده است.

۱. آمریکا؛ دوگانگی آشکار میان حمایت مالی و فشار سیاسی

• کنگره آمریکا در بودجه دفاعی ۲۰۲۵، صدها میلیون دلار را به آموزش، تجهیز و پرداخت حقوق نیروهای SDF اختصاص داده است. این در حالی است که در سطح دیپلماتیک، واشنگتن از دمشق می‌خواهد روند ادغام را تکمیل کند.

• این تناقض در پیام‌ها باعث شده رهبران کُرد به حمایت مالی آمریکا دلگرم باشند، اما همزمان نسبت به آینده سیاسی‌شان در چارچوب دولت موقت دمشق دچار تردید شوند.
• سفرهای مکرر نمایندگان آمریکا به شرق فرات، از جمله حضور در نشست‌های مجلس نظامی SDF، نشان می‌دهد که واشنگتن هنوز SDF را «نیروی اصلی ضد داعش» می‌داند و حاضر نیست این اهرم را به‌سادگی از دست بدهد.

۲. اسرائیل؛ حمایت پنهان و استفاده راهبردی از کارت کردی

• تل‌آویو به‌طور رسمی از کُردها حمایت سیاسی یا نظامی اعلام نکرده است، اما منابع منطقه‌ای از تماس‌های غیرعلنی میان افسران اطلاعاتی اسرائیل و برخی رهبران محلی کردی خبر می‌دهند.
• از نگاه اسرائیل، تثبیت نوعی خودمختاری کردی در شمال و شرق سوریه، شکافی ژئوپلیتیکی در محور مقاومت ایجاد می‌کند و عملاً کریدور ایران–سوریه–لبنان را تضعیف خواهد کرد.
• مقامات اسرائیلی بارها در محافل بسته تأکید کرده‌اند که «تجزیه نرم سوریه» به نفع امنیت ملی اسرائیل است، زیرا مانع شکل‌گیری دوباره یک دولت متمرکز و ضداسرائیلی در دمشق خواهد شد.

۳. تأثیر بر روند ادغام

• حمایت‌های مالی و نظامی آمریکا و همراهی ضمنی اسرائیل باعث شده SDF در موضعی ایستادگی کند و حاضر به ادغام بدون تضمین‌های گسترده نباشد.
• دمشق این حمایت‌ها را «دخالت مستقیم در امور داخلی سوریه» می‌خواند و بارها هشدار داده که هرگونه ادامه این روند، مشروعیت توافق ۱۰ مارس را از بین خواهد برد.
• در نتیجه، به جای حرکت به سمت آشتی ملی، میدان سیاسی به صحنه‌ای برای رقابت بلوک‌های خارجی بدل شده است: واشنگتن و تل‌آویو در یک سو، و دمشق–آنکارا در سوی دیگر.

۴. پیامدهای ژئوپلیتیک

• برای آمریکا، کُردها تنها یک «ابزار» در چارچوب سیاست مهار داعش و حفظ نفوذ در شرق فرات هستند؛ بنابراین اگر روزی منافع بزرگتری (مانند عادی‌سازی روابط سوریه و اسرائیل) در میان باشد، احتمال کنار گذاشتن کُردها دور از ذهن نیست.
• برای اسرائیل، موضوع از سطح تاکتیک فراتر رفته و بُعد راهبردی دارد: هرچه ساختار مرکزی سوریه ضعیف‌تر باشد، امنیت مرزهای شمالی اسرائیل تقویت می‌شود.
• این دوگانگی سبب شده کُردها در یک وضعیت پارادوکسیکال قرار گیرند: از یک سو از حمایت‌های خارجی سود می‌برند، و از سوی دیگر می‌دانند تاریخ روابط آمریکا با کُردها پر است از لحظاتی که واشنگتن آنان را قربانی معامله‌های بزرگ‌تر کرده است.

بخش چهارم: ترکیه و سایه تهدید نظامی

ترکیه از همان آغاز بحران سوریه، مسئله کُردها را نه صرفاً موضوعی داخلی دمشق بلکه تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی خود دانسته است. امروز نیز با وجود تغییر موازنه‌ها و شکل‌گیری دولت موقت دمشق، نگاه آنکارا تغییر چندانی نکرده و حضور سازمان‌یافته‌ی کُردها در شمال و شرق سوریه همچنان در اولویت تهدیدات امنیتی ترکیه قرار دارد.

۱. خط قرمز ترکیه

  • دولت ترکیه، به‌ویژه پس از توافق ۱۰ مارس، بارها اعلام کرده که حضور هرگونه نیروی مسلح کردی در امتداد مرزهای جنوبی‌اش، معادل ایجاد شاخه دوم PKK است.

  • ابراهیم کالین، رئیس سازمان اطلاعات ملی ترکیه، در دیدارهای اخیر با احمد الشرع، صراحتاً بر این خط قرمز تأکید کرده و هشدار داده است که اگر ادغام SDF تا پایان سال جاری تکمیل نشود، ارتش ترکیه گزینه‌ی «مداخله مستقیم» را روی میز خواهد گذاشت.

  • آنکارا از منظر داخلی نیز تحت فشار حزب حرکت ملی (MHP) است که پیوسته بر لزوم «ریشه‌کَن کردن تهدید YPG» تأکید می‌کند.

۲. ابزارهای فشار

  • فشار دیپلماتیک: سفرهای پیاپی هاکان فیدان (وزیر خارجه) و ابراهیم کالین به دمشق با هدف واداشتن الشرع به سخت‌گیری بیشتر در برابر کُردها انجام گرفته است.

  • فشار نظامی: رزمایش‌های ارتش ترکیه در مرزهای جنوبی، به‌ویژه در حوالی عین‌العرب (کوبانی) و تل‌ابیض(گره‌سپی)، پیامی آشکار برای SDF بوده است.

  • فشار سیاسی: آنکارا با حمایت از جریان ENKS، تلاش می‌کند شکاف در اردوگاه کردی را عمیق‌تر کند و PYD/SDF را در موقعیت انزوا قرار دهد.

۳. اختلافات با دمشق

  • دیدار اخیر کالین با الشرع در دمشق، نشان داد که حتی میان ترکیه و دولت موقت نیز بر سر اجرای توافق ۰۱ مارس اختلاف وجود دارد.

  • منابع سوری گزارش دادند که الشرع خواهان کنترل کامل دولت مرکزی بر روند ادغام است، اما ترکیه خواستار آن است که بخشی از نیروهای محلی به‌طور موازی در مدیریت امنیتی مرزها باقی بمانند تا نگرانی‌های امنیتی آنکارا رفع شود.

  • رسانه‌های ترکیه این اختلاف را کم‌اهمیت جلوه دادند، اما در واقعیت شکاف عمیقی بر سر این موضوع وجود دارد.

۴. محاسبات آنکارا

  • ترکیه در شرایطی تهدید به اقدام نظامی می‌کند که از هزینه‌های سیاسی و اقتصادی یک مداخله گسترده آگاه است. مخالفت‌های بین‌المللی، به‌ویژه در کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا، می‌تواند پروژه‌های کلان ترکیه از جمله مشارکت در برنامه‌ی F-35 یا قراردادهای اقتصادی را به خطر بیندازد.

  • با این حال، برای اردوغان و ائتلاف حاکم، نشان دادن قاطعیت در برابر کُردها یک «ابزار انتخاباتی» محسوب می‌شود؛ به‌ویژه با توجه به تلاش‌های اردوغان برای اصلاح قانون اساسی و تمدید دوره‌ی ریاست‌جمهوری خود.

۵. سناریوهای محتمل

  1. ادغام کامل SDF در ارتش دمشق: بهترین سناریو برای ترکیه، اما بعید به نظر می‌رسد مگر با فشار مشترک آنکارا و واشنگتن.

  2. ادغام نیم‌بند با حفظ ساختار محلی کُردها: سناریویی که دمشق را راضی نمی‌کند و برای آنکارا نیز نگران‌کننده است، اما محتمل‌ترین وضعیت است.

  3. مداخله محدود نظامی ترکیه: حملات نقطه‌ای یا تصرف مناطق مرزی، مشابه عملیات‌های «چشمه صلح» و «شاخه زیتون»؛ این گزینه برای ایجاد فشار روانی بر کُردها و دمشق روی میز باقی مانده است.

بخش پنجم: جامعه و مشروعیت در شمال‌ و شرق

آنچه سرنوشت توافق ۱۰ مارس را تعیین می‌کند، فقط اتاق‌های مذاکره در دمشق یا تهدیدهای مرزی آنکارا نیست؛ بلکه واقعیت زندگی روزمره در شهرها و روستاهای شمال‌ و شرق سوریه است. در این منطقه، مشروعیت نه از بیانیه‌های سیاسی بلکه از خدمات، امنیت، آموزش و حس مشارکت واقعی مردم ساخته می‌شود. اگر این پایه‌ها سست باشند، هر توافقی روی کاغذ می‌ماند و در میدان فرو می‌پاشد.

۱. افکار عمومی و پیام‌های دوگانه

  • در قامشلو، هزاران نفر با شعار «تمرکززدایی برای همه سوریه» به خیابان آمدند. پیام اصلی این تجمع آن بود که اداره‌ خودگردان تنها به دنبال امتیاز قومی نیست، بلکه مدل جدیدی از حکمرانی برای همه مناطق سوریه پیشنهاد می‌کند.

  • همزمان، مظلوم عبدی و فرماندهان SDF در نشست نظامی تأکید کردند که «راه‌حل سیاسی» را تنها گزینه می‌دانند، اما مبارزه با هسته‌های داعش را نیز با همکاری ائتلاف ادامه خواهند داد. تصمیم به عفو غایبان خدمت اجباری نیز تلاشی بود برای ترمیم شکاف با جوانان و خانواده‌هایی که از فشار نظام وظیفه ناراضی بودند.

۲. شکاف‌ها درون اردوگاه کردی

  • شورای میهنی کُردها (ENKS) بارها گفته که همه جریان‌ها باید در اداره‌ خودگردان سهم داشته باشند و فرمول دهوک (۴۰ درصد ENKS و ۴۰ درصد PYD و ۲۰ درصد دیگر احزاب) را پیشنهاد کرده است.

  • در عمل، هرگاه یکی از جریان‌ها به‌طور یکجانبه با دمشق یا بازیگران خارجی وارد گفت‌وگو شود، تصویر «بلوک واحد کردی» فرو ریخته و دست دمشق و آنکارا برای فشار بیشتر بازتر می‌شود.

  • نتیجه روشن است: بدون نمایندگی واحد، حتی حمایت خارجی هم صرفاً زمان می‌خرد و نمی‌تواند به دستاورد پایدار منجر شود.

۳. نسبت با جوامع عرب و آشوری

  • شرق دیرالزور برای هر دو طرف، فقط منبع نفت نیست؛ مسیرهای قاچاق و گذرگاه‌های فرات به آن ارزش راهبردی داده است. همین باعث می‌شود هر تغییر در کنترل این مسیرها، به درگیری‌های تازه دامن بزند.

  • قبایل عرب در این منطقه موضع ثابتی ندارند. هر جا خدمات و امنیت ملموس دریافت کنند، همسو می‌شوند؛ اما اگر احساس تبعیض یا تحمیل فرهنگی داشته باشند، به سرعت فاصله می‌گیرند.

  • آشوری‌ها و مسیحیان نیز با وجود جمعیت اندک، شاخصی مهم برای سنجش اعتماد هستند. امنیت کلیساها، آموزش زبان مادری و مشارکت در شوراها برای آنان خط قرمز محسوب می‌شود.

۴. خدمات و آموزش؛ جایی که مشروعیت ساخته می‌شود

  • آموزش چندزبانه و بومی یکی از دستاوردهای اداره‌ خودگردان است، اما خانواده‌ها نگران اعتبار مدارک و آینده‌ تحصیلی فرزندانشان‌اند. اگر دیپلم‌ها نتوانند راهی به دانشگاه‌های ملی یا بین‌المللی باز کنند، همین نقطه به منبع نارضایتی بدل می‌شود.

  • خدمات روزمره مثل برق، آب، نان و سوخت معیار واقعی قضاوت مردم است. هر جا درآمد نفتی و گمرکی به شکل شفاف به خدمات عمومی تبدیل شود، اعتماد اجتماعی بالا می‌رود.

  • امنیت هم اگرچه با جنگ با داعش تعریف می‌شود، اما رفتار روزمره نیروهای محلی، ایست و بازرسی‌ها و پلیس چندقومیتی نقش تعیین‌کننده‌ای در رضایت مردم دارد.

۵. پیام اوجالان؛ از شعار تا قرارداد اجتماعی

پیام عبدالله اوجالان به شیوخ عرب درباره‌ی برادری تاریخی کُرد و عرب، در نگاه بسیاری سرمایه‌ای مهم است. اما این سرمایه تنها وقتی دوام می‌آورد که به قرارداد اجتماعی ملموس تبدیل شود:

  • سهم واقعی قبایل در شوراها و مدیریت محلی،

  • تضمین حق آموزش دینی و فرهنگی به انتخاب خانواده‌ها،

  • تخصیص بخشی از درآمدهای محلی به پروژه‌های زیرساختی قبایل،

  • ایجاد سازوکار مشترک میان شیوخ و نهادهای مدنی برای حل اختلاف‌ها.

بدون این ترجمه‌ عملی، پیام اوجالان تنها یک شعار محترم باقی می‌ماند، نه ضامنی برای آرامش در بزنگاه‌های آینده.

جمع‌بندی بخش پنجم:

وزن واقعی کُردها در میز مذاکره، نه از حمایت آمریکا یا اسرائیل، بلکه از اتحاد اجتماعی و رضایت مردم شمال‌ و شرق می‌آید. اگر اداره‌ خودگردان بتواند اعتماد قبایل عرب، مسیحیان و جوانان کُرد را با خدمات، آموزش معتبر و امنیت هوشمند به دست آورد، هزینه‌ هر ادغام بدون تضمین برای دمشق و متحدانش سنگین‌تر خواهد شد. اما اگر این پایه‌ها تقویت نشوند، هر توافق یا حمایتی - چه از واشنگتن و چه از هر پایتخت دیگر - تنها موقتی خواهد بود.

بخش ششم: سناریوهای پیشرو برای رابطه کُردها و دمشق

با گذشت شش ماه از توافق ۱۰ مارس، روشن شده است که مسیر ادغام و آشتی ملی ساده نخواهد بود. تعارض منافع، فشار خارجی و شکاف‌های درونی باعث شده آینده‌ی این روند در هاله‌ای از ابهام قرار گیرد. بر اساس تحولات میدانی، مواضع بازیگران و سوابق تاریخی، می‌توان دست‌کم سه سناریوی اصلی را تصور کرد:

۱. آشتی نیم‌بند و ادغام مشروط (۴۰٪ احتمال)

• در این سناریو، مذاکرات با وساطت آمریکا و فرانسه از سر گرفته می‌شود و طرفین به یک فرمول حداقلی رضایت می‌دهند.
• نیروهای SDF به‌صورت فردی در ارتش دمشق ادغام می‌شوند، اما در عمل بخشی از ساختار محلی و شوراهای امنیتی باقی می‌ماند.
• دمشق در سطح قانون اساسی وعده‌ی «تمرکززدایی اداری» می‌دهد، بدون آنکه از واژه‌ی فدرالیسم استفاده کند.
• منابع نفتی تحت کنترل دولت مرکزی قرار می‌گیرد، ولی سهمی مشخص برای توسعه‌ی شمال‌ و شرق اختصاص می‌یابد.
• پیامد: کاهش تنش نظامی، اما حفظ بی‌اعتمادی؛ وضعیتی خاکستری که می‌تواند سال‌ها ادامه یابد.

۲. جنگ محدود و منطقه‌ای (۳۰٪ احتمال)

• اگر ترکیه تهدید خود را عملی کند یا درگیری‌های دیرالزور و منبج از کنترل خارج شود، جنگی محدود میان دمشق و کُردها شعله‌ور خواهد شد.
• این جنگ احتمالاً به صورت حملات موضعی و پهپادی رخ می‌دهد، نه نبردهای گسترده.
• آمریکا در چنین شرایطی دوگانه عمل می‌کند: در ظاهر دعوت به آرامش، اما در باطن ادامه‌ی حمایت مالی و اطلاعاتی از SDF برای جلوگیری از نابودی آن.
• پیامد: افزایش آوارگی، تضعیف دوباره‌ی ساختار اداری شمال‌ و شرق، و فرصت‌طلبی داعش برای بازسازی هسته‌های خود.

۳. فروپاشی تدریجی و چندپارگی داخلی (۲۰٪ احتمال)

• اگر شکاف‌های داخلی در میان کُردها میان ENKS و PYD عمیق‌تر شود و قبایل عرب از مدیریت خودگردان فاصله بگیرند، ساختار موجود از درون فرو خواهد پاشید.
• دمشق و آنکارا هر کدام بخشی از نفوذ را در این مناطق تثبیت می‌کنند و کُردها به یک بازیگر پراکنده و ضعیف بدل می‌شوند.
• پیامد: کاهش وزن کُردها در معادلات سیاسی، افزایش دست بالای دمشق، و احتمال تکرار الگوی «ادلب‌سازی» در شرق فرات.

۴. سناریوی خوشبینانه: شراکت پایدار (۱۰٪ احتمال)

• تنها در صورتی ممکن است که کُردها و دمشق با فشار بین‌المللی به پیمان واقعی قدرت برسند:

  • تضمین‌های کتبی برای حقوق اقوام،

  • مشارکت رسمی کُردها در دولت مرکزی،

  • و پذیرش نوعی خودمختاری فرهنگی–اداری.

  • در این حالت، سوریه می‌تواند الگویی تازه برای منطقه شود، اما با توجه به بی‌اعتمادی عمیق و فشارهای خارجی، احتمال تحقق آن بسیار اندک است.

جمع‌بندی بخش ششم:

آینده‌ی رابطه‌ی کُردها و دمشق بیش از هر چیز به دو متغیر بستگی دارد:
۱. میزان انعطاف دمشق در پذیرش نوعی تمرکززدایی واقعی؛
۲. توان کُردها برای حفظ اتحاد داخلی و جلب حمایت قبایل عرب.

بدون این دو عنصر، هر توافقی شکننده خواهد بود و چرخه‌ی تنش ادامه پیدا می‌کند. در واقع، همان‌طور که یکی از تحلیل‌گران غربی نوشته بود: «کُردها اگر متحد نباشند، حتی بزرگ‌ترین حامیان خارجی هم نمی‌توانند آنان را از سقوط در شکاف‌های داخلی نجات دهند.»

بخش هفتم: پیامدهای منطقه‌ای و فرامرزی

پرونده کُردها و دمشق دیگر صرفاً یک مسئله داخلی سوریه نیست، بلکه تأثیرات مستقیم بر همسایگان و حتی موازنه‌های بین‌المللی دارد. بازیگران منطقه‌ای هر کدام با محاسبات خاص خود، چشم به سرنوشت توافق ۱۰ مارس و آینده کُردها دوخته‌اند.

۱. ترکیه: امنیت مرزی و موازنه داخلی

  • برای آنکارا، شمال سوریه نه فقط عمق استراتژیک بلکه خط قرمز امنیتی است. هرگونه بقای ساختار مسلحانه کردی در مرزها، به معنای تهدیدی مشابه شاخه دوم PKK تلقی می‌شود.

  • ترکیه، با وجود اختلافات تاکتیکی با دمشق، در استراتژی کلان همسو است: هیچ‌یک از دو طرف نمی‌خواهند کُردها به یک بازیگر مستقل و نهادینه‌شده تبدیل شوند.

  • اردوغان این پرونده را به یک ابزار سیاسی داخلی هم بدل کرده؛ نشان دادن قاطعیت در برابر کُردها می‌تواند پایگاه ملی‌گرای داخلی‌اش را تحکیم کند و حمایت حزب حرکت ملی (MHP) را حفظ نماید.

۲. عراق: پیوندهای قبیله‌ای و سایه اقلیم کردستان

  • شمال و شرق سوریه با عشایر و طوایف عربی و کُردی در عراق گره خورده است. هرگونه بحران یا درگیری در این منطقه به‌سرعت اثرات فرامرزی پیدا می‌کند.

  • اقلیم کردستان عراق نیز نگران است که شکست پروژه خودگردانی کردهای سوریه، موقعیت آن‌ها را در بغداد تضعیف کند.

  • همزمان بغداد بیم دارد که تشدید بحران در سوریه به احیای مسیرهای قاچاق و بازگشت داعش در مرزهای مشترک بینجامد.

۳. اسرائیل: بهره‌برداری راهبردی از شکاف میان کُردها و حاکمیت مرکزی سوریه

  • تل‌آویو کُردها را به‌عنوان یک کارت راهبردی می‌بیند: هرچه دمشق گرفتار بحران‌های قومی و منطقه‌ای باشد، فشار بر محور مقاومت بیشتر خواهد شد.

  • حمایت‌های غیرعلنی اسرائیل از برخی رهبران محلی کُردی، به‌ویژه در حوزه اطلاعاتی، به همین هدف انجام می‌شود.

  • از نگاه اسرائیل، حتی یک «خودمختاری نیم‌بند» در شمال سوریه کفایت می‌کند تا دولت مرکزی هرگز به یک قدرت متمرکز و تهدیدکننده علیه تل‌آویو بازنگردد.

۴. ایالات متحده و اروپا: میانجیگری یا مدیریت بحران؟

  • واشنگتن همچنان با بودجه، آموزش و رزمایش در کنار SDF ایستاده است، اما در سطح سیاسی می‌خواهد با دمشق کار کند. این تناقض به‌نوعی مدیریت بحران است: نه کُردها سقوط کنند و نه دمشق یکپارچه قدرت گیرد.

  • اروپا (به‌ویژه فرانسه) می‌کوشد از طریق میانجیگری جایگاه خود را در معادله حفظ کند. پیشنهاد انتقال مذاکرات از پاریس به پایتخت‌های عربی نشان داد که پاریس حاضر است نقش «تسهیلگر» را حتی به قیمت عقب‌نشینی از مرکزیت خود ایفا کند.

  • با این حال، هم اروپا و هم آمریکا میدانند که اگر ترکیه وارد مداخله نظامی شود، تمام معادلات سیاسی فرو خواهد ریخت.

نتیجه‌گیری: از گفت‌وگو تا تقابل – آینده مبهم کُردها و دمشق

نه ماه پس از سقوط بشار اسد و امضای توافق ۱۰ مارس، صحنه سوریه نشان می‌دهد که امید به یک مسیر سیاسی میان کُردها و دمشق به‌شدت کاهش یافته است. روندی که در ابتدا با عنوان «آشتی ملی» تبلیغ می‌شد، اکنون به مجموعه‌ای از بحران‌ها، شکاف‌ها و صف‌آرایی‌های نظامی تبدیل شده است. دلایل این تغییر را می‌توان در چند سطح بررسی کرد:

۱. سطح داخلی سوریه

  • دمشق با تمام توان بر «یکپارچگی سرزمینی» پافشاری می‌کند و حاضر نیست هیچ شکلی از خودمختاری رسمی کردی را بپذیرد.

  • نیروهای کُرد نیز حاضر به ادغام بدون تضمین نیستند و تجربه سال‌های خودگردانی را برگشت‌ناپذیر می‌دانند. همین تضاد بنیادین باعث شده مذاکرات عملاً بی‌نتیجه بماند.

  • شکاف درون جبهه کردی میان SDF، PYD و ENKS نیز به بی‌اعتمادی داخلی دامن زده و کُردها را از ارائه یک صدای واحد محروم کرده است.

۲. سطح منطقه‌ای

  • ترکیه بیش از گذشته با دمشق در پرونده کُردها همنظر شده است. تهدیدهای مکرر آنکارا به اقدام نظامی و تلاش برای تقویت ENKS، دست دمشق را در برابر SDF پررنگ‌تر کرده است.

  • پیام عبدالله اوجالان برای اتحاد کُردها و اعراب اگرچه در سطح نمادین بازتاب یافت، اما در میدان سیاست هنوز به راهکاری عملی تبدیل نشده است. در نتیجه کُردها از حمایت گسترده اجتماعی–قبیله‌ای که بتواند موازنه را تغییر دهد، محروم مانده‌اند.

۳. سطح بین‌المللی

  • آمریکا همچنان بودجه و حمایت نظامی از SDF را ادامه می‌دهد، اما همزمان مسیر دیپلماتیک را به سمت ادغام در ارتش جدید سوریه هدایت می‌کند. این تناقض سیاستی، کُردها را در وضعیتی نیمه‌بلاتکلیف نگه داشته است.

  • اسرائیل به‌طور پنهان از تضعیف دولت مرکزی سوریه و تثبیت نوعی خودمختاری کردی استقبال می‌کند، اما این حمایت بیشتر ابزاری و غیرعلنی است و نمی‌تواند به پشتوانه‌ای پایدار برای کُردها بدل شود.

۴. نتیجه میدانی

  • مجموع این عوامل نشان می‌دهد که میدان بر دیپلماسی غلبه کرده است. درگیری‌های نقطه‌ای در حلب، منبج و شرق فرات، حملات پهپادی و تبادل آتش میان ارتش و SDF جای گفت‌وگوهای رسمی را گرفته‌اند.

  • طرفین هرچه بیشتر بر مواضع خود پافشاری کنند، احتمال شعله‌ور شدن جنگی گسترده‌تر افزایش می‌یابد؛ جنگی که این بار نه علیه داعش یا مخالفان قدیمی دمشق، بلکه میان دولت موقت و کُردها خواهد بود.

چشم‌انداز پیشرو

• اگر روند فعلی ادامه یابد، کُردها در برابر صف‌آرایی متحد دمشق و آنکارا قرار خواهند گرفت، در حالی که حمایت خارجی آنان شکننده و پرنوسان است.

• تجربه تاریخی نشان می‌دهد که اتکای صرف به آمریکا یا بازیگران بیرونی برای کُردها پرهزینه خواهد بود؛ زیرا این قدرت‌ها همواره آماده‌اند کُردها را قربانی توافق‌های بزرگ‌تر کنند.

• برای دمشق نیز تداوم این وضعیت به معنای آن است که «مسئله کردی» نه از طریق مذاکره، بلکه در میدان جنگ تعیین تکلیف خواهد شد—گزینه‌ای که می‌تواند سال‌های آینده سوریه را وارد چرخه‌های تازه‌ای از خشونت کند.

در نهایت، آنچه امروز در شمال و شرق سوریه می‌بینیم، تصویری روشن از عنوان این گزارش است: مذاکرات رنگ باخته‌اند و جنگ در حال پررنگ شدن است. کُردها هنوز می‌خواهند سهمی از قدرت داشته باشند، اما دمشق با همراهی ترکیه صف‌آرایی کرده تا هیچ فضای واقعی برای خودمختاری باقی نگذارد. در چنین شرایطی، هرچه زمان بگذرد، احتمال بازگشت به میز مذاکره کمتر و احتمال حرکت به سوی درگیری گسترده‌تر بیشتر خواهد شد.

کد مطلب 2788910

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha