بازیگران پشت پرده جنگ اسرائیل و فلسطین: سه سناریو وجود دارد!

رضا صادقی، پژوهشگر امور استراتژیک، می‌گوید که سه سناریو در مورد چرایی شروع جنگ اخیر اسرائیل و فلسطین و بازیگران پشت پرده‌ی آن وجود دارد.

رضا صادقی، ضمن بررسی دلایل آغاز این جنگ به راهکارهای واقع‌گرایانه برای پایان آن پرداخته است. در ادامه بخوانید:

جنگ فلسطین و اسرائیل در حالی شروع شد و ادامه یافت که گمانه‌زنی‌های متفاوتی در مورد چرایی شروع جنگ یا حمله‌ی حماس حول آن مطرح است. تحلیل شما بعنوان پژوهشگر امور راهبردی چیست؟

در نبود اطلاعات درست و کافی، باید از قرائن و شواهد بهره جست تا به این پرسش، جواب داد.بی تردید، آغاز این جنگ از روند مبارزات مردم فلسطین برای آزادسازی سرزمین‌های اشغالی در گذشته جدا نیست اما چرا این جنگ بار دیگر در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شده است؛ به این بر می‌گردد که دولت اسرائیل سه راهکار برای مدیریت این بحران در سال‌های گذشته برابر خود داشته که هر سه را رد کرده است.

اول، از سرزمین‌های اشغالی خارج شود و کشور را به وضعیت پیش از سال ۱۹۴۸ بازگرداند.

دوم، از حاکمیت خود بر بخشی از سرزمین‌های اشغالی چشم پوشی کند و آن را به فلسطینیان واگذارد تا دولت مستقل و رسمی خود را تشکیل دهند.

سوم، به رفراندوم سراسری تعیین دولت آینده توسط جمعیت اکثریت تن دهد.

مرور رخدادهای هفت دهه‌ی این سرزمین نشان می‌دهد تا یکی از این راه حل‌ها، برگزیده و به آن عمل نشود، جنگ و خونریزی در این سرزمین پایان نمی‌یابد و ممکن است تنها بازیگران آن در میان فلسطینیان تغییر کند. در دوره‌ای جریان‌های چپ‌گرا در آن نقش‌آفرین باشند و دوره‌ای دیگر جریان‌های اسلامی همانند حماس و جهاد اسلامی.

فکر می‌کنید جنگ بر اساس چه سناریو یا سناریوهایی رخ داده است؟

سه سناریو برای آغاز این جنگ وجود دارد.

۱. سناریوی نقش آفرینی مجاهدین فلسطینی. (این عنوان فراگیر را به کار بردم چون فقط حماس محور جنگ در غزه نیست.)

۲. سناریوی نقش آفرینی جریان مقاومت در منطقه.

۳. سناریوی نقش آفرینی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای.

برای قبول یا رد هر سه سناریو دلایلی وجود دارد. برای پرهیز از طولانی شدن مصاحبه، از بیان موارد تائید و یا رد هر سناریو خودداری می‌کنم و با توضیحاتی که بعد می‌دهم، برترین سناریو را سومی و ضعیف‌ ترین آن را دومی می‌دانم.

چه دلایلی را برای برتر دانستن سناریو سوم می‌آورید؟

ابتدا این را توضیح دهم که سناریوی سوم، دربرگیرنده‌ی سناریوی اول نیز هست زیرا بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای اجرای طرح‌های خود نیاز به عامل اجرا کننده‌ی آن دارند که در سناریوی سوم، مجاهدین فلسطینی عامل اجرایی جنگ بوده‌اند.

بازیگران منطقه‌ای و جهانی پشت این جنگ که از توان دستگاه اطلاعاتی‌شان بیشترین بهره را می‌برند، دو دسته می‌کنم. مبتنی بر همان قرائن و شواهد می‌توانم بگویم نقش اصلی را در آغاز جنگ کنشگران دسته اول داشته‌اند اما دلایلی هم وجود دارد که نشان می‌دهد کنشگر دوم هم می‌تواند در آغاز این جنگ نقش داشته باشد.

کنشگران اول: کشورهای آمریکا، اسرائیل و عربستان هستند که برای دستیابی به اهداف مشترک، از طریق سازمان اطلاعاتی‌ شان به بروز این جنگ دامن زده‌اند.

این سه کشور که از چند سال پیش، گام به گام طرح صلح پیمان ابراهیم را اجرایی و به پیش برده‌اند، در گام نهایی آن که پیوستن عربستان به آن است با یک چالش جدی مواجه بودند که آن هم مخالفت مجاهدین فلسطینی و جریان مقاومت منطقه با آن می‌باشد.

چنان چه کنشگران دسته اول بدون خنثی کردن اثر این مخالفان، گام نهایی را برمی داشتند، ممکن بود با واکنش جدی و متحد دو جریان مخالف مواجه شوند و مسلمانان منطقه به آن بپیوندند و طرح با شکست اساسی مواجه گردد. در این صورت تمام سرمایه‌گذاری انجام شده از بین رفته و تا چند سال، تکرار آن به عقب می‌افتاد. افزون بر اینکه، عربستان، اعتبار خود را در میان مسلمانان جهان از دست می‌داد و با واکنش جریان‌های داخلی تندرو مواجه می‌شد و دولت اسرائیل نیز مورد شماتت جریان‌های تندرو داخلی قرار می‌گرفت. احتمال داشت سران امضا کننده‌ی پیمان میان عربستان و اسرائیل، به سرنوشت انور سادات پس از امضای قرارداد کمپ دیوید و اسحاق رابین پس از اجرای پیمان اُسلو دچار شوند.

از نظر این دسته از کنشگران بهتر بود پیش از برداشتن گام نهایی، جنگی در اسرائیل آغاز شود که انرژی مجاهدین فلسطینی و جریان مقاومت تخلیه گردد؛ توانایی آنان از بین برود و خرابی‌هایی از عملکردشان به جای بماند که فلسطینیان، ساکنان کشورهای جریان مقاومت و افکار عمومی جهان آنان را نکوهش کنند و پرهزینه بودن راه جنگ و پر دستاورد بودن راه گفت‌وگو و سازش، بهترین راهکار شناخته شود. بدیهی است با دستیابی به اهداف این سناریو، جریانی تصور نمی‌کرد گزینه بهتری برای کشورهای عربی و به ویژه عربستان در برابر صلح با اسرائیل وجود داشته است.

منافع این جنگ برای هر سه کشور درگیر در این سناریو، موضع‌گیری محتاطانه عربستان و امارات در برابر جنگ و واکنش شدید دولت اسرائیل برای برهم زدن معادله قدرت در غزه، اصلی‌ترین دلایل تائید کنندی نقش داشتن این کنشگران در آغاز جنگ می‌باشد.

کنشگر دوم: کشور روسیه است. دولت پوتین که در دو سال گذشته در باتلاق اوکراین گرفتار شده و توان رزمی کشورش روزبه‌روز کاهش یافته و قابلیت پیروزی در جنگ را از دست داده است؛ برای نباختن در جنگ، ضربه زدن به پشتیبانان اوکراین و دستیابی به برگ برنده در پایان دادن به این جنگ، با نفوذی که از گذشته در بین مبارزان فلسطینی داشته، توان تحریک مجاهدین ساکن غزه را به آغاز جنگ با اسرائیل دارد و بهانه‌ی تحریک فلسطینیان هم می‌تواند این باشد که اگر گام نهایی در پیمان ابراهیم برداشته شود، مجاهدین فلسطینی منزوی شده و دیگر نخواهند توانست به حقوق خود دست یابند پس بهتر است با اقدامی شگفت انگیز، مانع تحقق پیمان شوند. در این سناریو، جنگ برای روسیه و مجاهدین فلسطینی دستاوردهای چندی خواهد داشت.

توجه به این نکته اهمیت دارد که محرک پنهانی جنگ، چه کنشگران اول و چه کشور روسیه باشد، با آغاز جنگ، هر دو تلاش می‌کنند برای رسیدن به اهداف خود، مدیریت پنهانی عرصه‌ی جنگ را به دست گیرند و آن را به سوی اهداف خود سوق دهند.

راهکار واقع‌گرایانه برای پایان این جنگ چیست؟ چه چشم‌اندازی می‌توان برای آن متصور بود؟

در وهله‌ی اول، گرچه راهکار پایان جنگ آتش‌بس و جلوگیری از ادامه‌ی حملات دو طرف است اما باید در نظر بگیریم آتش بس، چه میزان از اهداف هر یک از کنشگران را تامین می‌کند تا جنگ به پایان برسد.

در سناریوی اول، اگر هدف مجاهدین از جنگ، فقط نمایش توان نفوذ به سرزمین‌های اشغالی، کشتن عده‌ای و اسیر کردن جمعی دیگر بوده است، این هدف تامین شده اما آنان باید بتوانند پس از آتش بس، جواب آسیب‌های انسانی و خرابی‌های باقی مانده از جنگ را به مردم بدهند.

در سناریوی دوم، با آنکه با گذشت دو هفته از جنگ، جریان مقاومت و به ویژه ایران و حزب الله لبنان هنوز به آن وارد نشده‌اند و این بهترین دلیل است که این جریان محرک اصلی آغاز جنگ نبوده است؛ بر فرض دخالت در آغاز جنگ، این جریان باید پاسخ دهد چه به دست آورده و اقدام او به‌ چه میزان در ارتقای توان مقاومت در منطقه موثر بوده است و در برابر آن، مقاومت چه میزان از دنبال کردن این رویکرد آسیب دیده است.

در سناریوی سوم، باید دید توقف جنگ در این مرحله، آیا راه هر دو دسته از کنشگران را برای دستیابی به اهداف مورد نظر هموار کرده است تا به پایان جنگ رضایت دهند.

به نظر می‌آید همه کنشگران مطرح در سه سناریو، هنوز دستاورد درخشانی نداشته‌اند که نشان دهنده دست یافتن آنان به اهداف مورد نظر برای آغاز جنگ باشد؛ از این رو، جنگ در روزهای آتی ادامه می‌یابد.

آیا دامنه جنگ به ایران کشیده خواهد شد یا به عبارت دیگر ایران را درگیر خواهد کرد؟

این احتمال وجود دارد، زیرا طراحان سناریو اول و سوم (هر دو دسته کنشگران) با وارد کردن ایران به جنگ سود بیشتری می‌برند.

مجاهدین فلسطینی و روسیه اگر بتوانند جریان مقاومت منطقه را وارد جنگ کنند، توان رویارویی خود را با حریف بیشتر خواهند کرد و امتیازات بیشتری به دست می‌آورند. کنشگران دسته اول سناریوی سوم هم اگر پای جریان مقاومت را به این عرصه باز کنند، گرچه با جنگ طولانی‌تری روبرو خواهند شد اما با برتری‌هایی که در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی دارند، می‌توانند با ضربه زدن به مجاهدین فلسطینی و مقاومت، هر دو مانع را تا سال‌ها از پیش پای خود بردارند یا از اثرگذاری آن بکاهند.

برای جلوگیری از ورود ایران به جنگ چه باید کرد؟

به نظر می‌آید سیاستمداران درون و بیرون حاکمیت، روشنفکران، رسانه‌ها و مردم به جای آنکه نقش‌آفرینی کنند تا کشور در مهلکه‌ ی جنگ نیفتد، به دلیل زخم‌هایی که از حکومت خورده‌اند، بیش از آن که نقش موثر بازی کنند، کینه‌ورزی می‌نمایند. اگر جریانی دل در گروی میهن دارد، بهتر است به مقامات کشور کمک کند تا ارزیابی دقیق‌تری از این جنگ داشته باشد و گام در مسیری نگذارد که برای منافع کشور دو سر باخت باشد.

از این نکته نباید غفلت کرد -چه به درست و چه به اشتباه- سیاست ایران در سه دهه گذشته ایجاد و حفظ جریان مقاومت در منطقه بوده است. این جریان با سرمایه‌ی ملت ایران به اینجا رسیده است. نمی‌توان در یک بزنگاه مهم، تصمیمی گرفت که همه این هزینه‌ها بر باد رود.

مخالفان این جنگ در داخل چه بخواهند و چه نخواهند، امروز نگاه جریان مقاومت در منطقه به دولتمردان ایران است. مسئولان کشور از یکسو با محدودیت‌هایی که ایران برای خود در عرصه بین المللی برای رایزنی با بازیگران آشکار و پنهان به وجود آورده مواجه‌اند و از این رو دامنه تاثیرگذاری ایران بر روند و نتیجه‌ی جنگ کاهش یافته است و از سوی دیگر، اگر فشار بین المللی به جریان مقاومت افزایش یابد، چه بسا ناخواسته ناچار شوند وارد عرصه جنگ شوند تا سرمایه‌ها را حفظ کنند.

ایرانیان (چه مخالف و چه موافق) باید دولت را ترغیب کنند از ورود به جنگ پرهیز نماید و چنانچه ناچار است اقدامی انجام دهد، اولویت اول آن تامین منافع کشور باشد؛ در غیر این صورت بهتر است کج‌دار و مریز رفتار کند تا برافروزندگان جنگ، خود با یکدیگر تسویه حساب نمایند.

واقعا مسئله‌ی فلسطین غیر روشی که حماس و گروه‌های مقاومت در پیش گرفته‌اند (و بزعم برخی تحلیلگران شاید تنها راه و امید باشد) راه دیگری ندارد؟

به جز سه راه اری که در ابتدای مصاحبه گفتم؛ راه کار چهارمی قابل ارائه و آن این است که فلسطینیان حاکمیت تمام عیار اسرائیل را بر خود بپذیرند و هر رفتاری با آنان شد، اعتراض نکنند.

ممکن است این راهکار را جریان‌های مجاهد در غزه و کرانه غربی رود اردن و حتی یک نسل، به دلیل آسیب‌هایی که در جنگ دیده بپذیرد، ولی تجربه نشان داده پس از مدتی، نسل بعدی و یا جریان‌های جدیدی با درس‌گیری از مبارزات گذشته وارد میدان خواهد شد و مبارزه را ادامه می‌دهد. پس دوباره به همان سه راه حل ابتدای مصاحبه خواهیم رسید که اولی در حال حاضر بسیار بعید است رخ دهد. دومین آن حامیان بیشتری در میان فلسطینیان، مسلمانان و کشورهای فرامنطقه‌ای دارد و سومین نیز گرچه حامیان‌ کمتری دارد اما با اصول دمکراسی که کشورها و مردم زیادی آن را سفارش می‌کنند، هم خوانی دارد.

منبع: انصاف نیوز

کد خبر 2762440

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha