ما تمام کودکی‌هامان شهیدند! / حمید حیدرپناه

سرویس ایلام - روزنامه نگار و نویسنده ایلامی به بهانه سالروز بمباران روستای ماربره در ایلام یادداشتی در اختیار کردپرس گذاشته است.

به گزارش خبرگزاری کردپرس، استان ایلام سرشار از کوه های سر به فلک کشیده است که هرکدام شاهدی زنده‌اند بر آنچه بر مردمان این دیار گذشته است.

یکی از آنها کوه «شنه‌چیر» است که در مسیر ایلام به صالح‌آباد قرار گرفته و در دامنه‌ی آن روستای زیبای «ماربره» قرار دارد با مردمانی نجیب و مهمان‌نواز از ایل «عالی‌بیگی»

با شروع جنگ تحمیلی و آغاز بمباران‌ها بسیاری از ساکنان ایلام و صالح‌آباد به آنجا پناه آورده و در روستا و زمین‌های اطرافش چادرهای آوارگی را برپا کردند تا از حملات دشمن در امان باشند.

زمستان سال ۶۳ رو به پایان بود، بیشتر مردان همچنان در جبهه‌ها و زنان و کودکان و سالخوردگان جمعیت غالب در دل روستا بودند.

بیش از چهارسال از آغاز جنگ گذشته بود و مردم ایلام به زندگی در شرایط جنگی عادت کرده بودند و به رسم هرسال به استقبال عید نوروز رفته بودند.

ساعت به ۱۲ ظهر روز ۱۹ اسفند نزدیک شده بود و کودکان و‌نوجوانان در میان کوچه‌ها مشغول بازی و زنان هم مشغول امورات خانه بودند.

قرار گرفتن روستا در دامنه کوه و محصور شدن در بین ارتفاعات در ظاهر مکان امنی برای در پناه ماندن از حملات هوایی بود، بنابراین مردم این روستا با صدای خمپاره و غرش هواپیما که همیشه از روی سرشان عبور می‌کردند بیگانه نبودند.

اما این‌بار صدای غرش هواپیماها را از فاصله نزدیکتری شنیدند و تا می‌خواستند همچون همیشه پناه بگیرند، سایه‌ی شوم هواپیماها فضای روستا را تاریک و ناگهان غرش بمب‌های بی‌رحم، بازی‌های کودکانه را به شیون و زاری تبدیل کرد.

در کمترین زمان ممکن، خاک روستا سرخ‌رنگ شد و بیش از ۵۵ نفر از ساکنان به شهادت رسیدند.

حادثه‌ای که یکی از تراژیک‌ترین اتفاقات جنگ است که یک روستا در یک حمله هوایی با این تعداد از شهید مواجه شود.

مگر یک روستای کوچک چند نفر جمعیت داشته که در عرض چند دقیقه ۵۵ نفرشان شهید شوند؟

نگاهی به اسامی شهدا و مشابهت فامیلی‌ها نشان دهنده عمق فاجعه است (۱۰ نفر داراب پور، پنج نفر مینایی، پنج نفر سارایی و ...) که چه تعداد اعضای خانواده‌ها و اقوام نزدیک در یک روز و در یک جا به شهادت رسیده‌اند.

و تلخ‌تر از همه، مادر بارداری که همراه فرزندی که در آستانه تولد بود آسمانی و دهها نفر زخمی و جانباز شدند.

بی‌تردید تمامی کسانی که از نزدیک این حادثه را لمس کردند، خصوصا کودکان و‌ نوجوانان تا سالهای سال اثراث روحی روانی ناشی از عمق فاجعه در وجودشان باقی مانده است.

شرح این حادثه را فقط شنه‌چیر می‌تواند روایت کند که در آن روز تلخ بر کودکان و زنان و مردانش چه گذشت.

ضمن گرامی‌داشت یادوخاطره شهدای این حادثه و شهدای ایل عالیوندی، جا دارد در حوزه رسانه‌ای و فرهنگی به این حادثه بی‌نظیر که بیانگر مظلومیت و اوج مقاومت و بردباری مردم ایلام در جنگ است بیشتر پرداخته شود.

روستای ماربره پتانسیل گردشگری جنگ و ایجاد یادمان را دارد و از همه مهم‌تر این حادثه در حوزه «کودکان و جنگ» سرشار از سوژه و پرداخت سینمایی و درام است و سندی محکم از جنایات رژیم بعثی و آنچه بر کودکان این دیار در طول هشت سال دفاع مقدس گذشت.

به تعبیر کیومرث مرادی شاعر گرانقدر دهلرانی:

«گرم بازی با فشنگ و دود بودیم

ما برای جنگ کردن، زود بودیم

بمب ها، ما را به زور از ما بریدند

ما تمام کودکی‌هامان شهیدند»

کد خبر 43781

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha