پدرش سعید ماملی، مردی خوشصدا و دلدادهی آوازهای محلی بود که اشعار عرفا و شاعران مردمی مانند وفایی را میخواند. از همان کودکی، محمد در فضایی پر از نغمه، شعر و احساس بزرگ شد. برادر بزرگترش حسین نیز صدایی دلنشین داشت و نخستین آموزگار آواز برای او بود. اما حسین در جوانی درگذشت و از آن پس محمد راه موسیقی را به تنهایی ادامه داد.
او از همان نوجوانی به بازخوانی ترانههای محلی پرداخت و استعدادش خیلی زود زبانزد اهالی مهاباد شد. نخستین اجراهای او به حدود سالهای ۱۳۱۷ خورشیدی بازمیگردد، زمانی که تنها جوانی کمسنوسال بود اما صدایی داشت که به گفته پیران موسیقی، میتوانست کوه را به گریه آورد. در آن دوران هنوز ضبط صدا بهطور گسترده در کردستان رواج نداشت، اما آوازهای ماملی دهانبهدهان در میان مردم میگشت و محبوبیت او هر روز بیشتر میشد.
محمد ماملی بعدها با شناخت عمیق از شعر و موسیقی فولکلور کردستان، مسیر هنریاش را در چهار شاخه اصلی موسیقی کردی ادامه داد: بیت، گۆرانی، حیران و قطار. او در هر کدام از این شاخهها به استادی تمام رسید، اما بیش از همه با سبک قطار شناخته میشد؛ سبکی که بر روایتهای تاریخی و عاطفی مردم استوار بود. صدای گرم و اندوهآلودش با لحن حماسی درآمیخته بود و همین تضاد زیبا، آثارش را جاودانه کرد. گفته میشود او در طول زندگی خود بیش از سیصد ترانه اجرا کرده است و برخی منابع محلی تعداد آنها را حتی تا هفتصد اثر برآورد کردهاند.
در میان اشعار شاعران کرد، ماملێ بیش از همه به هیمن موکریانی عشق میورزید. بسیاری از آثارش بر اساس اشعار هیمن ساخته شدند و او توانست از کلمات شاعر، موسیقی بسازد. ماملێ نه تنها خوانندهای خوشصدا، بلکه مفسر فرهنگ شفاهی مردمش بود. او ترانههایی را بازخوانی کرد که نسلها پیش در دل روستاها و کوهستانها زمزمه میشدند و در حال فراموشی بودند. در این مسیر، او به نوعی نقش احیاگر موسیقی فولکلور کرد را بر عهده گرفت و توانست پلی میان گذشته و حال ایجاد کند.
در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، او برای نخستینبار به مناطق کردنشین عراق مانند قلعهدزه و سلیمانیه سفر کرد و در آنجا چندین ترانه اجرا و ضبط کرد. این سفر باعث شد آوازش از مرزهای ایران فراتر رود و در سراسر کردستان شنیده شود. صدای محمد ماملی بهتدریج به صدای یک ملت بدل شد؛ صدایی که در غم و شادی، در جشنها و سوگواریها، در روستاها و شهرها، همراه مردم بود.
زندگی او اما همیشه آسان نبود. در برخی منابع آمده است که بهدلیل پایبندی به هویت فرهنگی کرد و حضورش در محافل هنری مرتبط با شعر و موسیقی کردی، بارها مورد بازخواست و فشار حکومت وقت قرار گرفت. با وجود این، هیچگاه از مردمش جدا نشد و همواره خود را خدمتگذار فرهنگ کردی میدانست. گفته میشود در زندگی شخصیاش نیز انسانی فروتن و مردمی بود، از آن دست هنرمندانی که هنرشان از دل مردم میجوشد و برای مردم میخوانند، نه برای شهرت.
سالهای پایانی زندگی محمد ماملی با بیماری و فرسودگی همراه بود. به گفته نزدیکانش، در سالهای آخر عمر از فراموشی رنج میبرد و بهتدریج از صحنه موسیقی کناره گرفت. سرانجام در روز سوم بهمنماه ۱۳۷۷ خورشیدی، برابر با ۲۳ ژانویه ۱۹۹۹، در زادگاهش مهاباد درگذشت. پیکرش در گورستان بوداق سلطان به خاک سپرده شد. مراسم تشییع جنازه او با حضور گسترده مردم مهاباد برگزار شد و چنان که روایت شده، تمام شهر در آن روز در سوگ صدایی که سالها با آن زیسته بود، خاموش شد.
پس از مرگش، برخی رسانهها خبر دادند که آرامگاهش مورد بیاحترامی قرار گرفته و تخریب شده است، اما در دل مردم، یاد و نام او همواره زنده ماند. فرزندش عبدالله ماملی نیز راه پدر را ادامه داد و به خوانندگی پرداخت. با گذر سالها، آثار محمد ماملی در میان هنرمندان نسلهای جدید بازخوانی شد و هنوز هم بسیاری از ترانههایش در آرشیوهای موسیقی کردی، رادیوها و شبکههای محلی پخش میشود
محمد ماملی برای مردم کرد تنها یک خواننده نبود؛ او حافظ بخشی از تاریخ و هویت آنان بود. با صدای خود شعر را به جان بخشید، عشق و رنج را در هم آمیخت و به نسلی آموخت که موسیقی میتواند زبان انسان باشد، حتی وقتی سخن گفتن ممنوع است. از دل نغمههایش میتوان روح ملتی را شنید که قرنها برای بودن و ماندن تلاش کردهاند.
امروز، سالها پس از خاموشی صدایش، هنوز در کوچههای مهاباد و در دل مردم کُرد نامش با احترام یاد میشود. ماملێ دیگر در میان ما نیست، اما صدایش همچنان جاری است؛ در بادهایی که از دشتهای کردستان میوزند، در شبهایی که گورانیهایش زمزمه میشوند، و در خاطره مردمی که هرگز او را فراموش نکردند.
کارگردان خبری: میلاد مردای

نظر شما