«گوشم می‌شنود اما چشمم نمی‌بیند»؛ روایت شکاف میان اقدام و ادراک

سرویس ایلام - در روزگاری که رسانه‌های معاند با روایت‌های جذاب اما تحریف‌شده ذهن مردم را تسخیر کرده‌اند، ما هنوز درگیر اطلاعیه‌های خشک و آمارهای بی‌روح هستیم. اقدامات انجام می‌شود، اما مردم نمی‌بینند؛ چون ما چندان بلد نیستیم روایت کنیم. این یادداشت، تأملی است بر شکاف میان اقدام و ادراک عمومی، و راه‌هایی برای پر کردن این فاصله.

به گزارش خبرگزاری کردپرس، در یکی از گفتگوهای اخیر با همکاران، جمله‌ای شنیدم که هم حکیمانه بود و هم رندانه: «گوشم می‌شنود اما چشمم نمی‌بیند!» این ضرب‌المثل کُردی، در دل خود اعتراضی نهفته دارد؛ اعتراضی به شکاف میان شنیده‌ها و دیده‌ها، میان ادعاها و واقعیت‌های ملموس. همکارم این جمله را در پاسخ به توضیحات من درباره اقدامات عمرانی دولت پزشکیان گفت؛ وقتی از تزریق ۲۷۰۰ میلیارد تومان به پروژه‌های عمرانی استان بر اساس مصوبات سفر ریاست جمهوری سخن گفتم، او با لبخندی گفت: «فلانی، من گوشم می‌شنود اما چشمم نمی‌بیند!»

این جمله، اگرچه ساده است، اما به‌خوبی نشان می‌دهد که ما سال‌هاست با یک مشکل جدی در حوزه اطلاع‌رسانی عمومی مواجه‌ایم. اقدامات انجام می‌شود، پروژه‌ها کلید می‌خورند، بودجه‌ها تخصیص می‌یابند، اما در ذهن مردم هیچ تصویری از این حرکت‌ها شکل نمی‌گیرد. مردم در معرض سیل اخبار تخریبی، شایعات و روایت‌های فیک هستند، و ما در مقابل، نتوانسته‌ایم اخبار واقعی را به‌گونه‌ای برایشان روایت کنیم که حس رشد و حرکت را القا کند.

یکی از راه‌های مؤثر برای تبیین اقدامات، تبدیل آمار به روایت‌های انسانی و ملموس است. مثلاً به‌جای گفتن «۷ هزار هکتار زمین کشاورزی از محل سامانه گرمسیری آبی شد»، باید گفت: «در روستای فلان، کشاورزی که سال‌ها زمینش را به‌خاطر خشکسالی رها کرده بود، حالا دوباره بذر کاشته و امید به برداشت دارد.» این روایت، نه‌تنها آمار را زنده می‌کند، بلکه حس تغییر را به مخاطب منتقل می‌سازد.

زبان اطلاع‌رسانی باید از قالب‌های خشک اداری فاصله بگیرد و به زبان مردم نزدیک شود. وقتی می‌گوییم «مرز مهران پررونق‌ترین مرز صادراتی کشور است»، این جمله برای مردم مهران معنای خاصی ندارد. اما اگر بگوییم: «در مهران، حالا کامیون‌ها شبانه‌روز در حال بارگیری‌اند و جوانان محلی در پایانه‌ها و گمرک مشغول کارند»، آن‌وقت مردم حس می‌کنند که رونق را می‌توان دید و لمس کرد.

حضور میدانی و روایت از دل جامعه، یکی دیگر از راهکارهای مؤثر است. بازگشایی مرز چیلات پس از ۲۲ سال، اگر فقط در قالب یک خبر رسمی منتشر شود، تأثیر چندانی ندارد. اما اگر خبرنگار محلی از یک مغازه‌دار دهلرانی بپرسد: «حالا که مرز باز شده، برنامه‌ات چیست؟»، و او با لبخند بگوید: «می‌خواهم خودم را برای عبور زائران اربعین در سال آینده آماده کنم»، این روایت در ذهن مخاطب ماندگار می‌شود.

تولید محتوای چندرسانه‌ای جذاب نیز نقش مهمی در تبیین دارد. مثلاً یک ویدیوی کوتاه از لحظه افتتاح پروژه چهارخطه کردن جاده ایلام–مهران، با تصویر عبور روان خودروها و گفت‌وگوی راننده‌ای که می‌گوید: «دیگه از ترافیک جاده خبری نیست»، می‌تواند هزار برابر مؤثرتر از یک اطلاعیه باشد. یا اینفوگرافی ساده‌ای که نشان دهد در ۶ ماه گذشته چند کیلومتر جاده در مسیر دهلران اندیمشک در حال چهارخطه شدن است، برای مخاطب قابل فهم‌تر و جذاب‌تر است.

پاسخ‌گویی شفاف به شبهات و تخریب‌ها نیز ضروری است. وقتی رسانه‌ای معاند می‌گوید «هیچ کاری برای آب شرب نشده»، باید با سند و تصویر پاسخ داد: «در ملکشاهی، با راه‌اندازی تصفیه‌خانه، حالا آب لوله‌کشی به خانه‌ها رسیده و تنش آبی رفع شده.» این پاسخ، نه‌تنها شبهه را خنثی می‌کند، بلکه اعتماد عمومی را نیز تقویت می‌سازد.

اگر این اصول را جدی بگیریم، شاید بتوانیم کاری کنیم که مردم نه‌تنها گوششان بشنود، بلکه چشمشان هم ببیند. و آن‌وقت، دیگر کسی نخواهد گفت: «من گوشم می‌شنود اما چشمم نمی‌بیند!» بلکه خواهد گفت: «هم شنیدم، هم دیدم، و هم باور کردم.»

نویسنده: یاسر بابایی

کد مطلب 2789634

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha