«یلدا»؛  نبرد نور و ظلمت در زادشب خورشید

سرویس آذربایجان غربی- محمدحسین باجلان فرخی در بخشی از مقاله «شب يلدا، زادشب خورشيد به شبگیر یا دمدمه‌های صبح»، با نگاهی به اسطوره و آیین ها از تبدیل خورشيد نيايش به نماد معنوی خورشيد و شب و رازهايش به نيروي اهريمنی و روز به نمود اهورايی خبر می دهد و اسطوره‌ی نبرد نور و ظلمت را در آخرين شب آذرماه و بلندترين شب سال كه در فرهنگ مردم ايران «شب يلدا» نام دارد، کندو کار کرده است.

خورشيد در مسير سالانه و هم‌نوائي با حركت زمين در گردش به دور خورشيد در آخر پاييز و به هنگام گذر از برج قوس و ورود به برج جدي به فروترين نقطه‌ي فرودي خود در افق جنوب‌شرقي زمين مي‌رسد. در چنين زماني است كه در آخرين شب آذرماه و پيش از فرا رسيدن دي‌ماه بلندترين شب سال به بلنداي پيش از پانزده ساعت پديدار مي‌شود؛ شبي كه در فرهنگ مردم ايران «شب يلدا» نام دارد.

يلدا از نظر اتيمولوژي با ميلاد و تولد عربي و يلد سُرياني به معني زادن و ييلد yield لاتين به معني توليد و زادن و تسليم پيوند دارد و زمان جشن يلدا در فرهنگ مردم ايران با توجه به افزايش تدريجي طول روز از فرداي اين شب يعني از اول دي ماه و بازگشت تدريجي خورشيد به مدار پيشين با زايشِ ديگر بارهي خورشيد پيوند دارد.

براي انسان و همه‌ی باشنده‌گان زمين از گذشته دور خورشيد خاستگاه پويايي و زندگاني است. در عصر كهن‌سنگي انسان شكارگر و جوينده‌ي غذا به هنگام روز و با برآمدن خورشيد بود كه مي‌توانست به شكار و گردآوري غذا و فراهم كردن قوت و تداوم زيست خويش دست يابد.

پيش از عصر نوسنگي با دستيابي انسان به اعجاز كشتِ به تصادف،‌ كه به احتمال زياد از جانب زنان فراهم شد، اهميت نور و گرماي خورشيد و رويش گياه را دريافت و چنين بود که در گذر زمان انسان به نيايش خورشيد روي آورد و سرودهاي ستايش خورشيد در اساطير همه‌ی مردمان باستان حاصل چنين شوندي است.

خورشيد خدايان اسطوره‌اي سرزمين‌هاي كهن چون سوريا، سويتري و ويوسوت در هند، شه‌مش در ميان‌رودان، رَع در مصر، هليوس در يونان، آماتراسو در ژاپن همه و همه نمود تقديس خورشيد و رويكرد به نيايش خورشيد نزد انسان آغازين‌اند. با آشنایي تدريجي انسان به قوانين حركت خورشيد، خورشيد نيايش به نماد معنوي خورشيد مبدل و شب و رازهايش به نيروي اهريمني و روز به نمودي اهورايي تبديل مي‌شود و اسطوره‌ی نبرد نور و ظلمت تا عصر آهن و بعد از آن نيز در بطن آيينه‌اي مونوتئیست رد پاي خود را حفظ مي‌كند.

چنين مي‌نمايد كه نخستين آيين نيايش خورشيد در نمود سربژكتيو آن در منطقه‌ی شرق و به‌ويژه در ايرانِ پيش زرتشتي در آيين مهرگرایي يا ميترهئسيم پديدار و خورشيد نيايش آغازين در نظام فلسفي اخلاقي زرتشت بدل شد.

زرتشت فيلسوفي اخلاقگرا بود كه در تعارض با مقوله‌هاي غيرعقلي و خرافاتي مهرگرايي و با تأثر از زروان‌گرائي،‌ كه با اتكاي بر گوريافته‌هاي مفرغ لرستان و آنچه از زروان در مينوخر، قِدمتي بيش از آيين زرتشت دارد، اهورهمَزدا را در مركز جهاننگري خود قرار داد؛ خورشيد نيايش و مهرگرايي اما چندان ريشه در جان مردم داشت كه زرتشت نتوانست در آموزه‌هاي خود رابطه‌ی خويش را با خورشيدنيايش و مهرگرائي قطع كند و در مجموعه‌ی يشت‌ها «خورشيديشت» و «مهرپشت» برآيند چنين تاثيري است.

در آموزه‌هاي زرتشت خورشيد به هيات ايزدي پديدار مي‌شود كه در اوستا نام او "هَورِخشئتَ" و در گاثاها "هور" و شئت صفت آن و به معني رخشان است. از خورشيد در بخش‌هاي مختلف اوستا با صفت تيز اسب نيز ياد شده و بدانسان كه از اوستا برمي‌آيد خورشيد غير از مهر ولي در بسياري از روايت‌ها با هم اشتباه مي‌شوند.

در گاه‌شماري كهن ايراني روز يازدهم هر ماه خورروز نام دارد و به روايت از بيروني دي كه نام ماه دهم ماه هر سال است و شب يلدا در آخرين شب آذر و پيش از شروع اين ماه قرار دارد، خورماه نيز ناميده مي‌شود.

از مقاله‌ی «شب يلدا، زادشب خورشيد به شبگیر یا دمدمه‌های صبح»-اسطوره و آیین (مجموعه مقالات در قلمرو انسان‌شناسیمحمدحسین باجلان فرخی، نشر افکار

کد خبر 40650

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha