31آگوست زخم ماندگار در تاریخ  سیاسی کردهای عراق/ محمد هادیفر

سرویس عراق و اقلیم کردستان- اقلیم کردستان عراق در تاریخ کوتاه سیاسی خود پس از خیزش شعبانیه 1990 تا کنون فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است که عمده ترین آنها تشکیل پارلمان محلی ، جنگهای خونین داخلی و ورود ارتش صدام در 31 آگوست 1996 به مناقشات داخلی اقلیم ، دو اداره ای شدن اقلیم کردستان عراق ،سرنگونی رژیم بعث و انتخابات ملی و محلی و مشارکت کردها در عراق با رئیس جمهور شدن جلال طالبانی و سپس هجوم داعش در ژوئن 214 و سپس رفراندوم جنجالی 2017 اکتبر و بدنبال آن ورود نیروهای عراق به کرکوک که هرکدام از این وقایع دارای پرونده ای مجزا میباشد اما وقایع 31 آگوست که درادبیات سیاسی کردهای عراق بدان 31 ئاب گفته میشود یکی از روزهای سیاه در تاریخ سیاسی کردهای این کشور میباشد.

کردپرس

سابقه مناقشه تاریخی 31 آگوست به 22آگوست 1996برمیگردد روزی که نیروهای مسلح ایران با هدف برخوردبا  گروههای مسلح کرد ایرانی با هماهنگی اتحادیه میهنی  وارد خاک کردستان عراق گردید و پس از اجرای اهداف خود قصد عزیمت به ایران را داشتند که مجموعه ای از نیروهای حزب دمکرات کردستان عراق(پارتی) ، علیرغم هماهنگی های  قبلی با رهبریت حزب مانع عبور نیروهای ایرانی از منطقه استحفاظی این حزب شدند این ممانعت موجب تنشهایی بین نیروهای ایرانی و پیشمرگان پارتی گردید سرفرماندهی پارتی از اینکه ایران از منطقه حزب رقیب او وارد خاک عراق شده و پس از انجام ماموریت از سرزمین پارتی خارج میشود نگران گردید و احساس میکرد که حزب رقیب جای اورا در نزد ایرانیها گرفته است به همین بهانه حملات پراکنده ای را علیه نیروهای اتحادیه میهنی شروع کرد و بدین سان آتش جنگ داخلی بین  دو حزب عمده کردستانی  فروزان گردید اتحادیه میهنی که علاوه بر سلیمانیه، اربیل را نیز دراختیار داشت حملات خود را متوجه مرکزیت پارتی واقع در ارتفاعات ییلاقی سر ره ش نمود که موجودیت پارتی را کاملا بخطر انداخت پارتی به رهبری مسعود بارزانی که خطر سقوط مرکزیت خود را حتمی دید در یک اقدام غیرمنتظره از صدام  استمداد طلبیده و ارتش بعث با مجوز و همکاری پارتی  به جنگ داخلی احزاب ورود کرد طبق اسناد موجود مسعود بارزانی علاوه بر حزب خود دیگر احزاب کردستانی را برای پیوستن به حزب بعث ترغیب نمود. صدام که همیشه در سودای بازگشت به کردستان بود با روی گشاده درخواست بارزانی را پذیرفت و در 31 آگوست 1996 از چهار محور با گارد ریاست جمهوری بفرماندهی قصی به شهراربیل مرکز قدرت اتحادیه میهنی حمله کرد به گواه اسناد موجود ارتش بعث در منطقه قوچ تپه نیروهای معارضه عرب را غافلگیرکرد وجمع زیادی از آنان را قتل عام کرد و با سلاحهای پیشرفته شهراربیل را به تصرف خود درآورد.

ارتش و استخبارات عراق با دلالت و راهنمایی پارتی پس از اشغال اربیل دوشا دوش پیشمرگان پارتی و همچنین پس از اشغال سلیمانیه نیروهای اتحادیه میهنی را تا مرزهای ایران به عقب راندند  در این زمان مسعود بارزانی به نیروهای اتحادیه پیام داد که همگی تسلیم شوند و امان نامه دریافت خواهند کرد این پیام برای رهبران اتحادیه و نیروهای وفادار به آنان بسیار تحقیر آمیز بود.

این درگیری داخلی احزاب کردستانی پای کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله امریکا را نیز بمیان کشید و همچنان یکی از پرمناقشه ترین و رازآلود ترین لایه های تاریخی این منطقه سر به مهر باقی مانده است که هر ساله در سالگرد آن در صندوقچه خاطرات مورد واکاوی قرار میگیرد که هرکدام از طرفین درگیری توضیح و توجیه و تبیین آن میپردازند اما پس از 27 سال هم چنان این زخم ماندگار در اذهان عمومی و سیاسیون کردستانی در حال بازخوانی و باز تولید میباشد.

یکی از توجیهاتی که رهبر حزب دمکرات کردستان عراق برای این تصمیم تاریخی خود ارائه داده است خطر تقویت اتحادیه میهنی به رهبری جلال طالبانی و نزدیکی آن به ایران وسقوط مرکزیت حزب دمکرات و ازهمه مهمتر ورود نیروهای سپاه به این مناقشات بوده است  برخی رهبران حزب دمکرات این روز را یک افتخار بزرگ در تاریخ سیاسی حزب متبوع خود میدانند . مسعود بارزانی در توجیه این تصمیم از مثل معروف دفع "افسد به فاسد" نام برده است این جمله  نه اینکه در اذهان عمومی اقناع آور نبوده  بلکه  این تعبیر خلاف واقع موجب تعمیق زخم 31 آگوست میگردد. تعبیر فاسد برای صدام که به ادعای بارزانی 180 هزار نفر کرد را  در جریان انفال و جملات شیمیایی  مناطق کردستان عراق در 1988 و همچنین بمباران حلبچه در 1987 را درپرونده خود دارد و همچنین  اطلاق افسد به اتحادیه میهنی در کنار نیروهای سپاه با سابقه مبارزاتی پارتی  از سال 1979 و پس از فوت رهبرفقید حزب دمکرات مرحوم ملامصطفی بارزانی و تکریم ایران از این رهبر پرآوازه کردها تا هم جبهه ای با نیروهای سپاه از سال 1960 در جبهه های داخلی با احزاب کرد ایرانی تا پایان جنگ و همراهی تمام قد ایران در انتفاضه شعبانیه جنوب و شمال عراق چنین تعابیری کمال بی انصافی و قدر ناشناسی بوده وسخنی غیر عقلانی میباشد که در قاموس هیچ سیاستمداری نمیگنجد.    

اما زمینه های این رخداد فراتر از همراهی اتحادیه میهنی با نیروهای سپاه  در برخورد با احزاب کرد ایرانی بود اتفاقا مرحوم جلال طالبانی با میانجیگری بین نیروهای سپاه و احزاب کرد ایرانی سالها مانع از درگیریهای خونین بین آنها گردید که در آن مقطع زمانی مورد پسندعمومی قرار گرفته بود. سابقه تنش دوحزب در آن مقطع  برمیگردد به اینکه پارتی  تنها استان تجاری دهوک و مناطق سوران و بارزان را در اختیار داشت و اربیل بعنوان مهمترین شهر اقلیم کردستان عراق در سیطره اتحادیه میهنی بود شهری که در فاصله 25 کیلومتری مرکزیت حزب دمکرات زیر دید رهبران این حزب بود رسیدن به دروازه های این شهر در درگیرهای بین حزبی به تسلط نیروهای اتحادیه میهنی درامده بود، جزو آرمانها رهبران پارتی بود.

 اظهارات طارق عزیز وزیرامورخارجه وقت عراق نقشه های پارتی را برای تسلط بر اربیل آشکارمیکند او  در کتاب خاطرات خود مینویسد، مسعود بارزانی چندین ماه قبل از قضایای  31 آگوست 1996با او مکاتبه کرده و اظهار داشته است که اربیل تحت کنترل ایرانیها و جلال طالبانی، همپیمان  ایران میباشد و آنها تلاش میکنند مرا (حز ب دمکرات) از بین ببرند و بدین دلیل از ما طلب کمک کرد. با این سند میتوان گفت همراهی اتحادیه میهنی با نیروهای ایران  دراین زمان بهانه ای بیش نبود. بهمین خاطر 31  آگوست به وقت اربیل  به روز تاریخی و پرمناقشه ای تبدیل گردید روزی که  ارتش عراق به دعوت رهبران حزب دمکرات کردستان به اربیل هجوم کرد و تا سلیمانیه نیروهای این حزب  را همراهی کرد و در منظر بسیاری از مردم کرد عراق"  31 آگوست معروف به 31 ئاپ "صفحه خیانتی  در کتاب  تاریخ کردستان عراق نگاشته شد.

مرحوم جلال طالبانی در این زمینه مینویسد، ما قبل از ورود نیروهای سپاه به کردستان عراق از مکاتبات و نیات حزب دمکرات و مکاتبات سران ان با ریاست جمهوری عراق مطلع بودیم و میدانستیم صدام مترصد چراغ سبزیست که به کردستان هجوم کند بهمین خاطر امریکائیها را در جریان گذاشتیم و آنها قول دادند اگر عراق به کردستان حمله کرد ما نیز وارد عمل میشویم و همین وعده امریکائیها ما را امیدوار کرد که اگر صدام به کردستان حمله کند امریکا وارد عمل شده و ما نیز حزب رقیب خود، پارتی را قلع و قمع خواهیم کرد اگرچه خیلی زود متوجه شدیم که نسبت به وعده های امریکائیها بسیار خوش باور بودیم. مام جلال مینویسد امریکائیها بعد ها این بدقولی را اینچنین توجیه میکردند؛ چونکه جنگ بین دو حزب عراقی بود و عراق به کمک یکی از احزاب ورود کرده بود ما نباید دخالت میکردیم!  مام جلال در ادامه مینویسد؛ پس از هجوم ارتش صدام بهمراه نیروهای حزب دمکرات ما به مرزهای ایران رانده شدیم و پس از انسجام بخشی نیروها و فرماندهان اتحادیه میهنی برای مقابله با حزب دمکرات از ایران سلا ح خریداری کردیم  در آن زمان ایرانیها گفتند اشتباه کردیم قبلا با شما همکاری نکردیم  وبا این نوید همکاری ایرانیها، پیشمرگان اتحادیه میهنی روحیه گرفتند و در این زمانی بود که  ارتش عراق از کردستان عقب نشینی کرده بود و حزب دمکرات در مقابل اتحادیه میهنیِ زخم دیده تنها مانده بود و از انتقام اتحادیه میهنی مطلع شده بود بهمین خاطر حزب دمکرات مجددا به صدام متوسل شد که نتیجه ای نداشت زیرا صدام نیز به برخی از اهداف خود رسیده بود و لاجرم این حزب به ترکیه و امریکا روی آورد .

نیروهای اتحادیه میهنی  به فرماندهی مام جلال از سه محور به منطقه از دست داده خود، به نیروهای حزب دمکرات حمله کردند و با پشتیبانی از طرف نیروهای ایرانی سلیمانیه و مناطق پشدر تا نزدیکی اربیل را از نیروهای پارتی بازپس گرفتند در این بازپس گیری اتحادیه خویشتنداری کرد و بخاطر ملاحظات سیاسی مسیر چمچال و کرکوک که در آن زمان  در دست دولت عراق بود را برای  فرار نیروهای پارتی باز گذاشت. البته قبل از آن پارتی نیز برخی رهبران اتحادیه میهنی گرفتار شده در اربیل مانند دکترفواد معصوم عضو دفترسیاسی اتحادیه میهنی را با تکریم روانه سلیمانیه کرده بود.

مام جلال  پس از آزاد سازی سلیمانیه مینویسد، ما میدانستیم که نیروهای پارتی از هم پاشیده اند بهمین دلیل  قصد داشتیم در پس گرفتن منطقه ، اربیل و شقلاوه را نیز بتصرف درآوریم  حتی در فکر تسخیر سر ره ش ، مرکزیت حزب دمکرات بودیم چون ارتفاعات سفین که مسلط به سر ره ش بود را دراختیار خود داشتیم  در این زمان  امریکا و ترکیه اجازه پیشروی ندادند امریکائیها صراحتا اعلام کردند اگر به پیشروی  خود ادامه دهیدبا حمله ارتش عراق بعنوان حامی حزب دمکرات مواجه خواهید شد و ما نیز از شما پشتیبانی نخواهیم کرد مام جلال ادامه میدهد  درهمین حین اخباری از سوی حکومت بعث دریافت کردیم که حزب دمکرات مجددا به صدام متوسل شده است و حکومت مرکزی عراق بنوعی به ما(اتحادیه میهنی)  پیام دادند که صدام راضی نیست سر ره ش گرفته شود چون در آنوقت صدام مجبور خواهد شد مجددا مداخله کرده و از سر ره ش دفاع کند و ما (صدام) نمیخواهیم با شما جنگ کنیم.

تاریخ هر قوم یا ملتی حاوی فراز و فرودهای گوناگونی میباشد اما 31 آگوست 1996 در تاریخ سیاسی کردهای عراق از برجستگی خاصی برخوردار است  زیرا پهن کردن فرش قرمز در زیر گامهای شوالیه خون آشام مردم عراق با هیچ منطق سیاسی سازگاری ندارد خصوصا در توجیه این خطای بزرگ تاریخی  عصاره جنایت عراق را با هم تباران و یا حامیان دور و نزدیک خود به فاسد و افسد تشبیه کنید که  این علاوه بر اینکه قیاس مع الفارق میباشد بلکه  نمکی بر زخم تاریخی 31ئاپ نیز خواهد بود و در  هر دوره  بازخوانی این پرونده، زخم آن  عمیق تر و سوزنده تر میشود.

کد خبر 2760041

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha