عاشورا درآئینه کلام؛ حسین (ع) قربانی اسلام و فدایی ایمان/ *محمد هادیفر

یکی از اختلافات اساسی بین مسلمانان پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) و پایان یافتن انوار الهی وحی، بحث خلافت و اداره امور جامعه نوپای مسلمانان بود.

کرد پرس_ این اختلاف دیدگاه ها جامعه اسلامی را با مشکلاتی مواجه کرده بود زیرا همه صحابه و کسانی که رسول خدا(ص) را قبل و حین و بعد از رسالت وحتی رحلت ایشان را درک کرده بودند نسبت به معارف اسلامی از یک سطح  و یک انگیزه برخوردار نبودند و بدرستی آیه، قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا  قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ ... اعراب گفتند ما به شما ایمان آوردیم به آنان بگو شما ایمان نیاوردید بلکه اسلام آوردید و هنوز ایمان در قلب شما وارد نشده است(حجرات ـ 14) در مورد بسیاری از گرویدگان در اسلام صدق می کرد.

کما اینکه رفتار بعضی از نومسلمانان در وقایع پس از رحلت ایشان، مبین  تفاوت اسلام و ایمان آنان بود. در حقیقت بن مایه رقابت ها و اختلافات فکری و نقطه آغازین برتری جویی و بازگشت برخی نومسلمانان به دوران گذشته و اشرافیت جاهلی رابطه مستقیمی با "ایمان و اسلام " مسلمانان داشت و همچنین گرایشات فکری و فرقه گرائی و دسته بندی های قرن اول اسلام که منشاء تحولات عمیقی گردید بستگی به اهتمام سطح و عمق و نحوه و چگونگی ورود ایمان به قلوب مسلمانان اولیه داشته است.
پس از موضوع جانشینی، بتدریج مسائل "چیستی حکومت" و "کیستی حاکم"  بیشترین دغدغه های مسلمانان آن زمان اعم از صحابه و تابعین را تشکیل می داد.

با گسترش اسلام در خارج از جزیره العرب و تضارب و تقارب فرهنگی و تمدنی  و مواجه با ملل دیگر موجب بروز برخی پرسش های بنیادین همانند قضا و قدر و جبر و اختیار و کفرو ایمان و نوع حکومت و خلافت از دیدگاه اسلام گردید که نیازمند پاسخگویی بر اساس آموزه های دین می بودند.

از طرفی برخورد خلفای پس از پیامبر(ص) با صحابه و تابعین و همچنین موضوعات مطروحه و پرسش های اجتناب ناپذیراز دین که متناسب با فهم و آگاهی آنان از شان نزول و سیاق آیات قرآن بود موجب صف آرائی هایی در جامعه نوپای اسلام گردید. 
در پی حوادث پس از پیامبر(ص) بین گروهها و افراد داوری در باره رفتار برخی خلفا از جمله خلیفه سوم و شورش علیه او وقتلش مجادلاتی درگرفت که موجب ظهور اولین گروه ‏های افراطی دینی به نام خوارج شد. اگرچه این گروه در زمان علی (ع) اعلام موجودیت کردند اما حضور و وجود آنان به قبل از حکمیت و حتی به قبل از قتل خلیفه سوم می رسد و پس از آن بود که این پدیده افراطی  دامنه تفکر خود را گسترده ‏تر کرد و بدین سان گروه خوارج بعنوان فرقه ای دینی رسما اعلام موجودیت کردند.

این گروه با قرائت خاص از ایمان و کفر، اعمال را جزو ایمان دانسته و مرتکب کبیره را کافر و درنتیجه جامعه را  با خشونت های غیرقابل جبرانی مواجه نمود که تا کنون به اشکال مختلف دامن دین حنیف اسلام را رها نکرده و از همان سال های نخستین اسلام تا کنون از شمشیر متحجر آنان خون میچکد. اولین مخالف این گروه افراطی عقیده امامیه بود که هزینه گرانسنگی هم بابت آن پرداخت. 
پس از شکل گیری خوارج جمعیتی محافظه کار بنام  مرجئه ظهور کردند این گروه با اندیشه ای خاص از همان زمان حیات پیامبر (ص) نیز بصورت خفی وجود داشتند و اینک حوصله تعقل دیدگاههای امامیه و طاقت افراطی های خوارج را نداشتند و به زعم خود  با طرح دیدگاه جدیدی زمینه تعدیل و تلطیف عقاید خوارج را فراهم آورند که علاوه بر نظر جدید درباره حکم مرتکب کبیره شرایط امامت را نیز به گونه‌ای دیگر بیان کردند. ملل نویسان و سیره نویسان این گروه را که با شعار جدائی ایمان از عمل ظهور کردند را نوعی واکنش درمقابل افراط گرائی های خوارج دانستند.

مرجئه در ظاهر با سیاست میانه ای نداشتند ولی عملا ماهیت این تفکر به معنای تسلیم و سکوت در مقابل جور و ظلم حکام و فرمانروایان بود. در واقع مرجئه شیوه تفکر کسانی بود که از افراط و تفریط  دوری می جستند و برخلاف خوارج که مخالفان را مهدورالدم دانسته اینان با طرح راه نجات پیش پای پیروان خود توجهات زیادی را بخود جلب کردند. 
جبرگرائی درمقابل اختیار یکی از آموزه ای اصلی مرجئه بود این جریان سرنوشت بشر را محتوم دانسته و استقلال خواهی و سرکشی را از جامعه دور کرده و زمینه را برای فرمانروایی مطلق العنان فراهم می کند. از همان ابتداء اندیشه جبری از حوزه فردی به اجتماعی و حکومتی تسری یافت و اطاعت بی چون چرا از حکمرانان که اینک ردای خلافت و جانشینی پیامبر (ص) بر تن کرده بودند را واجب می شمارد و سرپیچی از آنرا کفر نابخشودنی می دانست.
در زمانی که وجود ظاهری پیامبر رحمت(ص) از بین مسلمین رخت بربسته بود و درحالی که می بایست کتاب و عترت و سنت و سیره اش جای خالی پیامبر(ص) را پرکند  متاسفانه کتاب در سینه کُتاب و حافظان معدود محبوس و عترتش دچاربی مهری و سنت و سیره اش که در قالب حدیث بجای مانده بودممنوع الانتشار شده بود.

مع الاسف به اذعان همه فرق و نحل، در نیمه اول قرن یکم هجری حدیث دچارسرگذشت غم انگیزی شده بود که از حوصله مقال خارج است اما در زمانی که کتابت حدیث بشدت ممنوع و مقبوح بود و با شعار "حسبنا کتاب الله" ، حدیث به حاشیه رانده شده بود، در همان مقهوریت برخی احادیث هدفمند، جامعه را تحت شعاع خود قرار داده بود که صف بندی های اعتقادی جامعه نخستین مسلمانان را جهت می داد. 
 در آن زمان احادیث مروج جبر و اختیار قضا و قدر، قبل از کارکرد اجتماعی بیشتر مورد توجه زمامداران وقت قرار گرفتند. جاعلان حدیث در این مقطع زمانی در پرو بال دادن و نهادینه شدن اندیشه تبعیت از خلیفه نقش بسزایی داشتند به گفته بزرگانی از معتزله از جمله مرتضی معتزلی و قاضی عبدالجبارمعتزلی و ابو علی جبائی معتزلی، اولین کسی که از اندیشه جبر طرفداری کرد معاویه بود او همه کارهای خود را نتیجه قضا و قدرالهی می دانست که سبب گردید اندیشه جبر بصورت مبنای زمامداری اموی رواج پیدا کند.(طبقات معتزله ص6) و بدین سان مسئله مجبور بودن انسان به یک مذهب و مشرب فکری نزد امویان تبدیل گردید و طبق گفته مشهور الارجاء دین الملوک ، و بدین سان بود که فرقه مرجئه شالوده اصلی حاکمیت امویان قرار گرفت.
دیدگاه تسامح مرجئه نه مورد انکار و دشمنی خوارج  و نه موی دماغ بنی امیه قرار گرفت بلکه برعکس ایمان را بدون عمل پذیرفته می دانستند و هر عمل حاکم را ولو حاکم جبار وستمگر را ناشی از مجبور بودن بشر در مقابل سرنوشت خود می دانستند که باید همه رویداد های پیرامون خود را حاصل قضا و قدر الهی بدانند.

چنین قرائتی از جبر و اختیار و قضاو قدر بر وفق مراد امویان بوده و آنرا بعنوان یک مذهب رسمی محسوب نمودند هرچند برخی از افراد مرجئه در مقاطعی آن هم با انگیزه های شخصی مورد بی مهری غضب امویان واقع می شدند اما دستگاه حکومت بنی امیه با بکارگیری بزرگانی از این مشرب فکری بقاء و دوام حکومت خود را قوام بخشیدند.
معاویه با اندیشه ارجاء و با احادیث مطابق این  تفکر مبانی اندیشه ای حکومت امویان را تشکیل داد و با اتکا به این اندیشه برشام حاکم شد و سپس با استفاده از روش "استخلاف" و "استیلا" خلیفه مسلمین شد درحالیکه که از همان ابتداء تا کنون اهمال کاری هایی که منجر به خلافت معاویه شد همواره مورد انتقاد برخی از متفکرین متقدم و متاخر اهل سنت می باشد. 
معاویه قبل از مرگش در سال 60 هجری و برخلاف همان عرف نیم بند که نامش را خلافت نهاده بود پسرش یزید را که در لهو ولعب و میگساری شهره بود به جانشینی خود انتخاب کرد.

یزید برای مشروعیت خلافت خود به بیعت حسین ابن علی (ع) بعنوان نوه پیامبر و فرزند و برادر امام نیاز داشت. لذا یزید بعنوان خلیفه منصوب از سوی معاویه در راستای اخذ بیعت از حسین ابن علی (ع) از هیچ کوششی توام با فشار و ارعاب دریغ نکرد. بسیاری از بزرگان فرق مسلمان از ابتدا تا کنون یزید را  لایق و شایسته خلافت نمی دانستند این منفوریت از یزید تا جایی بود که پس از واقعه دلخراش کربلا لعن یزید به یک مَقسم فکری و موضوع چالشی بین علما و بزرگان مذاهب اسلامی تبدیل گردید حتی ابن تیمیه حرانی با آن دیدگاه افراطی اش بخاطر فرار از داوری و قضاوت در با ره واقعه کربلا از اساس برخی حقایقی که تمامی مورخین اهل سنت مانند طبری و ابن عساکر و بلاذری و ابن اثیر و یعقوبی و ... بدان پرداخته اند را نا دیده گرفته و حقایق عمده ای از واقعه عاشورا که در دئانت و زشتی ان همه اتفاق نظر داشتند را از بن منکر میشود.درحالیکه اهل البیت وجه مشترک همه فرق و مذاهب اسلامیست و خصوصا حرکت تاریخی حسین(ع) بمنظور نجات دین از انحراف بود بنابراین اگر این  حرکت اصلاحی در انحصار مذهبی خاص تصور شود جفایی بزرگ درحق حسین(ع) میباشد زیرا او نوه عزیز پیامبر(ص) و پیامبر نیز عزیز همه فرق ومذاهب است و در دائره ای گسترده تر میتوان گفت حسین ع متعلق به بشریت در طول تاریخ است.
جعل حدیث در جامعه بدوی قرن اول هجری طوفانها بپا کرد و دودمانها ویران و حق ها باطل و باطل ها حق وخون ها مباح و حرام ها حلال و حلال ها حرام و کوخ ها ویران و کاخ ها رونق و نمازها بازیچه نیازها و تحریف ریشه ها و ریشه های تحریف شده کرد و خنیاگران دربارها را جایگزین نادیان وحی و ابی لهب دست بریده  را یدالله کرد و جعل را تاجایی پیش برد که در کوچه های مدینه بدنبال انتقام از صحابی پیامبر (ص) حمزه و عمار و ابوذر و مقداد میگردیدند در این زمان لشکریانی متحجر و متشکل از پیاده نظام های خوارج و ارجاء گسیل داشته اند تا حلقه تنگه احد را کامل کنند تا  قاتلان کفار از شعاع تیغ انتقام خارج نشوند آری اینک مذهب وارونه جایگزین مذهب راستین شده و تخت و تاج شاهی جایگزین محراب و منبر و سحاب (نام عمامه پیامبر(ص) ) گردیده و خیلی خیلی زود رنگ دین با حربه تحریف و تبلیغ تغییر کرد هنوز برخی صحابی درقیدحیات بودند که میدیدند دین به انحرافی بزرگ کشیده میشود آری هنوز نیم قرن از آخرین کلام خدا با بشر نگذشته که کلام پیامبرش را با احاریفی بنام احادیث بازنشسته کردند و تمامی جوانه های وحی را با تبر دین قطع کرده و تبر را به گردن قضاو وقدر و مشیت الهی انداختند. و اینک بدنبال قطع آخرین نخل باغ حیات نبوت بودند.
آری یزید برای مشروعیت بخشیدن به خلافت خود نیاز به بیعت با امام حسین(ع) داشت. امام که تحریف حقایق دین را می دید زیر بار بیعت نرفته و آن را ظلمی آشکار در حق دین و مظاهر توحید می دانست او که خود را بین مرگ و بیعت مخیر می بیند برخلاف مذهب رایج مرجئه ، اعراض و سرپیچی از فرمان سلطان جائر را اختیار می کند و پس از خطبه غرائی در عرفه (روز هشتم ذالحجه) حج را نیمه تمام  رها کرده و مکه را با هدف دوری جستن از معصیتِ بیعت ترک می کند و از سفاک بودن و هتاک بودن یزید و کارگزارانش مطلع بوده و حرمت کعبه را بخاطر مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلهِ عَلَی النَّاسِ و ارتکاب جنگ مراعات نموده و نه بقصد امارت و نه باهدف خلافت بلکه با نیت فرار از ذلت بیعت، 1400 کیلومتر راه را از مکه تا کربلا در 23 روز میپیماید یعنی میانگین روزی 60 کیلومتر با کاروانی از زن و کودک و معدودی از یاران و اقربای خود روان گردید که شاید از ذلّت بیعت در امان بماند از مدینه تا مکه و ازمکه تا کربلا با تهدید و ارعاب بدنبال گرفتن بیعت از او و سکوتش در مقابل انحراف بزرگ دین بودند . هنگامی که او را در صحرای تفتیده کربلا برای آخرین بار به بیعت دعوت میکنند و بین  السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ  او را مخیر میکنند او با صدائی رسا همه مظلومان تاریخ را خطاب قرار میدهد وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ را تا ابدیت در جهان باقی میگذارد. او زندگی ذلیلانه را بر مرگ عزیزانه ترجیح داد و نام خود را بعنوان عزیز تاریخ به ثبت رسانید.
انحراف از دین و تحریف حقایق در زمان یزید به قدری عمیق  بود که قتل و غارت و اسارت نوادگان بلافصل پیامبر(ص) را به نام انتقام بنی امیه از لشکریان صدر اسلام محسوب کردند و چه سریع دستگاه جعل حدیث این جنایت را محتوم سرنوشت و نتیجه خروج بر خلیفه اسلام برشمردند. این جنایات در دستگاه امویان با پشتیبانی اندیشه مرجئه صورت گرفت اندیشه ای که عمل را موثر در ایمان نداسته و به توجیه اعمال ظالمان میپردازداین همان عقیده ایست که رسول الله ( ص)صاحبان آن را لعن نموده است(عبدالقاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق. ازدی نیشابوری ، الایضاح).
 حرکت یزید ابن المعاویه ابن ابی سفیان  در کربلا ترجمان عینی از تفاوت اسلام و ایمان در آیه 14 سوره حجرات میباشد آنجا که اسلام قلبها را تسخیر نکند و به ایمان تبدیل نشود، دین حنیف  وارونه گشته و جنایات بزرگی بنام دین انجام میگیرد و در آنجاست که قساوت و شقاوت ردای سعادت و عدا لت بر تن کرده و بلند آوازه ترین قهرمان تاریخ  بشریت و نماد و نمونه ایمان نبوی را به نام دین به مسلخ می برند. طبق شواهد تاریخی ، آمران و عاملان شهادت حسین ( ع ) در کربلا از نسل بلافصل همان اعرابی اند که در زیر سایه شمشیر، اسلام آوردند و به دروغ به پیامبر(ص) گفتند ما به شما ایمان آوردیم  و قرآن صراحتا درون مایه آنان را آشکار کردو اعلام داشت بگو شما ایمان نیاورده اید بلکه اسلام آورده اید و هنوز اسلام به قلوب شما وارد نشده است .اینگونه رفتارهای انارشیستی خاندان بنی امیه نسبت به مخالفان خود از جمله اهل بیت پیامبر(ص) بیانگر آن بود که این سلاطین ظهور دین اسلام را بعنوان یک تغییر بنیادین و معرفتی ندانسته  و روح دین که همان ایمان قلبی ست در آنان نفوذ نکرده بلکه برداشت آنان از دین یک پارادایم اجتماعی بود که طی یک فرایند دترمنیستی بدست آنان رسیده است. 
چنین بود که در 61 هجری  تنها پس از 42 سال از رحلت  پیامبر رحمت(ص) ، قول قرآن تفسیر عملی یافت  و چهره واقعی کسانی که به زور شمشیر ، اسلام  آورده بودند آشکار شد و حسین وارث همه ارزشها و فضائل نبوی ، توسط " مروجان اسلامِ زبانی"  به بزرگترین " فدائی ایمان قلبی" شهره یافت و  تبدیل به فریادی بلند  بر انحرافی عمیق در دین حنیف اسلام گردید. 
                                                                            *دانش آموخته کلام اسلامی

کد خبر 2758793

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha