دست در دست موسیقی / آزاده امیری

سرویس کرمانشاه _ "برای استاد شهرام ناظری که چون بلخی، دست در دست موسیقی دارد و دل در کرشمه نگاه یار. برای او که امروز هفتاد و یک ساله می شود".

ای نیست کرده هست را

موسیقی را می­ توان از وجه علمی و هنری بررسی کرد. در هر کدام از این وجوه کارکردهای مختلفی برای موسیقی تعریف می ­شود که هر یک بر تاثیر مشخصی در انسان دلالت می­ کند. انسان که موجودیست برآمده از مجالست و مؤانست روح و ماده، نیازمند مدیریت این دو بعد و متعادل کردن حال آن هاست. موسیقی ابزاری است برای ایجاد این تعادل از طریق آموزش و پرورش جسم و جان. دوگانه ای که از درونیات آدمی سرچشمه می­ گیرد و در برخورد با برداشت­ های حاصل از جهان بیرون، پدید می­ آید. زیبایی، درد، غم، عشق، وجد و حرکت همگی با منشاء روحانی و جسمانی در جهان متجلی­ اند و موسیقی متاثر از این حالات، هر بار به شکلی ساخت می­ یابد.

خالق موسیقی با تکیه بر این دو خاستگاه نه تنها اقدام به خلق موسیقی می­ کند، بلکه اساسا در یک معنا، موسیقی خارج از این دو متن نیست. در واقع هر طنینی که تحت عنوان موسیقی ساطع می­ شود، خاستگاهی در نفس انسان داشته که یا با احاطه بر پدیدارهای خارجی با آن اتحاد پیدا می ­کند و همین اتحاد خود منجر به خلق موسیقی می­ گردد یا اینکه منشاء آن فطریات آن جهانی است که خداوند در نفس هر انسانی به ودیعه گذارده است.(محقق داماد، تقوی، شیراوند،1397: 14). اینکه این زاده­ ی ترکیب روح و ماده چگونه و تا چه اندازه می­ تواند بر انسان و کیفیت زندگی او تاثیر بگذارد همواره مورد بحث و کنکاش فیلسوفان، عارفان، عالمان دینی و جامعه­ شناسان بوده است و همواره محل تضاد مکاتب و اندیشه­ های مختلف بشر.

بنابر یک نظر، موسیقی بما هو موسیقی، دارای نشئه ­ای است که می­ تواند در حیات طبیعی و معقول انسان در هر دو جهت تعالی و انحطاط، اثر شگرفی داشته باشد. در نگاهی دیگر، موسیقی اصلا در حوزه معقولات وارد نمی­ شود و تنها می­ تواند در حوزه محسوسات و طبیعیات اثراتی- آن هم نه ماندگار- داشته باشد.(قدرتی، رحیمیان،1388: 54) در این بین آنچه بیش از همه نمود می ­یابد آراء و بیانات فلاسفه و عرفاست که هر کدام با دست ­اندازی به اصول و عقایدشان سعی در تبیین این مقوله دارند، هرچند که در آراء ایشان تشابه و همپوشانی فراوان است و در برخی با یکدیگر در تضادند.

در گستره تاریخ علم موسیقی، اولین نامی که دیده می­ شود ریاضیدانی به نام فیثاغورث است و هم او نیز اولین کسی است که به تئوری­ های ریاضی مرتبط به موسیقی خود، رنگ و بوی عرفانی می­ دهد. در افسانه ­های منسوب به این ریاضیدان نقل است که او علم موسیقی را از اصوات هماهنگ افلاک دریافته است. جنبه عرفانی دیدگاه فیثاغورث،تفکر او را با "عهد الست" و "عالم ذر" پیوند داد. (آزاده­فر، 1393: 18)

فیثاغورثیان معتقد بودند هر چیز در عالم پایین، متاثر از عالم بالاست و نغمه­ های موسیقی با گردش افلاک برج­ های دوازده ­گانه ارتباط دارند. حرکت افلاک و سیاره­ ها دارای نظم و حساب ویژه­ ای است و از هماهنگی و هارمونی ویژه­ ای پیروی می­ کند. از این حرکات هماهنگ، اصوات زیبا و دل­ انگیزی تولید می­ شود که فقط انسان­ های خاص می­ توانند آن را بشنوند. .(قدرتی، رحیمیان،1388: 58) افلاطون و فیثاغورث گفته­ اند که تاثیر موسیقی و نغمات موزون در آنان از آن جهت است که یادهای خوش حرکات موزون آسمان را که در عالم ذر و پیش از تولد، می­ شنیده و به آن خو داشته در روح،بر­می­ انگیزد. به این معنی که پیش از آنکه روح ما از خداوند جدا شود، نغمه­ های آسمانی می­ شنیده و به آن مانوس بوده­ ایم و موسیقی به واسطه آنکه آن یادگارهای گذشته را بیدار می­ کند، ما را به وجد می­ آورد.(حاکمی،­1359: 14) و اینگونه است که عرفا و صوفیان در متعالی­ ترین نمود حالات روحانی­شان، چرخ­ زنان، پر شور و برانگیخته پای می­ کوبند و جامه می­ درند، چرا که بر این عقیده­ اند که تعالی روح در زمان سمع موسیقی به علت یادآوری آواهای بهشتی­ ست که در عالم علوی شنیده­ اند.

مولوی می­ گوید:

پس حکیمان گفته­ اند این لحن­ ها از دوار چرخ بگرفتیم ما

بانگ گردش های چرخست این که خلق می­ سرایندش به طنبور و به حلق

ما همه اجزای آدم بوده­ ایم در بهشت آن لحن­ ها بشنوده­ ایم

(دفتر چهارم: بیت: 736 ،734-733)

موسیقی عرفانی، از پیوستن ادبیات عرفانی و موسیقی شکل می ­گیرد. بنابر اعتقاد بسیاری از متصوفه، منشاء پیدایش موسیقی، فطرت انسانی مبتی بر"الست بربکم" است. (بخاری،1363: 1813) می­ توان موسیقی را به صورت خلاصه، هنر بیان عواطف و احساسات آدمی از طریق صداها خواند. (پورتراب،1390: 17) و این دو نظر نمایانگر خاطرات انسان از ذات و رحمت باریتعالی­ ست که با ودیعتی به نام هنر پیوند یافته و با ظرفیتی خارق­ العاده، تداعی می­ گردد.

در میان متصوفه و بسیاری از موسیقی­دانان، از این موسیقی به عنوان ابزاری برای تعالی روح و سیر و سلوک عرفانی یاد می­ شود.(شایسته، خسروپناه، 1393: 115) آنچه در تجربه عرفانی اصالت و اهمیت دارد، اتصال عارف به حقیقت هستی بر اثر رفع موانع و حجب، و کشف و شهود حاصل از آن است. این امر به وضوح اصالت و مبدایت جنبه جهان­ شناختی را در تجربه عرفانی نشان می ­دهد.(وکیلی، مبلغ،1390: 120) عرفان در لغت به معنی"شناخت" است و در اصطلاح معرفت قلبی است که از طریق کشف و شهود حاصل می ­شود. (انصاری، 1384: 13) تصوف نیز در لغت«مصدر باب تفعل عربی، مصدری است که از اسم ساخته شده، به معنی"صوف پوشیدن" و "پشمینه پوشی" است.» (سجادی،1376: 1)

شعر عرفانی فارسی در آغاز بیشتر جنبه ذوق و حال دارد و عبارت از رباعیات و قطعات کوتاهی است همراه با عشق و اشتیاق که بیشتر در خانقاه ­ها بر زبان مشایخ می ­گذرد. پرشورترین اشعاری که در این زمینه سروده شده، آثار منظوم ابوسعید ابی­ الخیر و خواجه عبداله انصاری ست. لیکن شعر عرفانی به صورت قصاید غرا و آمیخته با حکمت و موعظه از سنایی غزنوی آغاز می­ شود. بهترین شاعری که بعد از سنایی توفیق یابد نظامی گنجوی­ست. در پایان قرن ششم و آغاز قرن هفتم فریدالدین عطار، شعر عرفانی را با قوت تمام توسعه می­ بخشد. ظهور سنایی و عطار، مقدمه پیدایش شاعری توانا در قرن هفتم می­شود که در سخن او شعر عرفانی و حکمی فارسی به منتهای کمال می­رسد. وی جلال­الدین محمد بلخی معروف به مولوی است. (رزمجو،1374: 81)

ادبیات هر دوره، آیینه روشن شرایطی­ ست که در آن سپهر زمانی بر جامعه حاکم بوده است. عواملی چون سیاست، اقتصاد، مذهب، آگاهی و خمودگی مردمان، فرهنگ برآمده از اقتدار یا ضعف حکومت­ها همگی حیات­بخش نوع خاص ادبی در هر عصر و زمانی است.

ورود عرفان به ادبیات فارسی و تکوین و تکامل آن در فاصله قرن پنجم تا هشتم مقارن با سیطره ترکان غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهی و مغول در ایران است، که بی­شک معلول شرایطی ست که توسط آنان ایجاد شده. پس بین نظام­های اجتماعی و نظام­های ادبی یک ارتباط دو سویه برقرار است.(جوکار، پرهیزکاری، حمیدی،1398: 381)

ارتباط موسیقی و عرفان از دیرباز وجود داشته است، و در همه آیین­ ها و نحله­ های عرفانی، نشانی از پیوند عمیق این دو را باز می ­یابیم. در عرفان اسلامی نیز موسیقی جایی بس رفیع دارد، موسیقی عرفانی آناتولی، موسیقی و رقص چرخان سالکان مولویه، موسیقی مذهبی مغرب(مراکش) و موسیقی اهل عرفان در ایران، که موسیقی عاشقان خراسان و تنبور بلوچ و ... از این جمله­­ اند.(دورینگ، 1378: 2)

ارتباط و تعامل انسان­ ها با موسیقی به عوامل متعددی وابسته است. اینگونه نیست که هر انسانی با هر تفکر و تربیتی در معرض موسیقی، متحول گردد و در راه سلوک گام بردارد. همانگونه که عرفان از باطن آغاز می­ کند، موسیقی نیز با معرفت ذاتی و درونی فهم می­ گردد. از سوی دیگر آن قسم از موسیقی توانایی تاثیر و حرکت دادن جان به سمت عوالم نفسانی را داراست که برآمده از تعادل دوگانه ماده و روح و آرامش در جوهر و اصلیت نفس باشد.

متصوفه موسیقی سنتی ایرانی را وسیله رسیدن به کمال و یکی از قوی­ترین طرق بیداری انسان مستعد، از خواب غفلت دانسته، آن را مرکبی رهوار و مطمئن می­ دانند.(نصر،1389: 175) از جنبه ­های مهم موسیقی اصیل ایران، نزدیکی و ارتباط آن با عرفان اسلامی است. هر یک از دستگاه­ ها و آوازهای ردیف موسیقی اصیل ایران، حالات خاصی را بیان می ­کند. اگرچه نمی­ توان برای این تاثیرات حکم کلی صادر کرد، ولی بدون شک انتخاب و استفاده درست از دستگاه ­ها برای بیان مضامین و حالات مورد انتظار، راه گشاست.(موسی­ پور، شیرازی، 1391: 111)

شهرام ناظری از هنرمندانی­ ست که به شهادت آثارش، از آغاز علاقمند به عرفان، ادبیات و موسیقی عرفانی بوده و همواره در این سلک حرکت نموده­است. او به اذعان خودش از کودکی با موسیقی عرفانی و آیینی آشنایی داشته و به علت جغرافیای فکری و احساسی همیشه به این معنا، دلبسته بوده است.

هر جامعه با وجود عناصري هويت بخش به حيات خويش ادامه مي ­دهد. يكي از اين عناصر مهم، فرهنگ نام داردكه شكل­گيري و قوام آن در طي زمان مستلزم داشتن شرايط و بسترهاي مناسب محيطي ، اجتماعي و باورهايي است كه مكاتب و ايدئولوژي­ ها را در فرهنگي غالب به عنوان ميراث هاي ادبي و هنري جامعه عرضه مي كند. (رحمانی،1390: 199)

تفکرات، کشش ­ها، آرزوها و خواست­ های آدمی از دو دریچه چشم و روح او و برگرفته از محیطی که در آن می­ بیند و می ­آموزد به درونش راه می ­یابند و تعالی می­ جویند. ناظری در تعامل با زادگاهش هماره متاثر از کیفیت اندیشه و جهان­بینی مردمان آن منطقه بوده­ و با الگو برداری از بزرگان و مشاهیر سرزمینش، در هنر، به شخصیتی چند بعدی و توانمند در حیطه­ های مختلف موسیقی دست یافته است. او همچون طبیعتش سرشار از حماسه، عرفان و غناست.

او در سال ­های نخستین فعالیت حرفه ­ای­ اش به موسیقی عرفانی روی آورد و به علت آشنایی و علاقه ­اش به این نوع ادبی و خصوصا جلال­ الدین محمد بلخی، شاعر بلندآوازه قرن هفتم، توانست کارکرد تازه ­ای برای اشعار عارفان تعریف نماید. او علیرغم محجور بودن عرفان در موسیقی سنتی ایران، به کمک موسیقی مذهبی و خانقاهی که در کرمانشاه و در میان کردان رایج بود، و روحیه جستجوگر خود، پرده از روی پنهان مانده این نوع موسیقایی فاخر برداشت.

موسیقی عرفانی کُرد بخش عظیمی از موسیقی عرفانی ایران را می ­سازد. (دورینگ، 1378: 2) می­ توان ادعا کرد در میان اقوام ایرانی کردها بیش از سایر اقوام به موسیقی اهمیت داده­ اند و گرامیش داشته­ اند.(کاکی،1388: 13)این موسیقی که بیشتر مبتنی بر مقام­ های موسیقایی ست با استفاده از تنبور و دف در جمع­ های مذهبی و برای روایت قول و کلام بزرگان استفاده می­ شود.

مقام از بنیادی­ترین مفاهیم موسیقی پیش از نظام دستگاهی ایران محسوب می­ شده و قبل از پیدایش نظام دستگاهی، موسیقی ایرانی تحت نظام مقام­ های مختلف شناخته می­ شده است.(ذاکرجعفری،1386: 201)

شهرام ناظری در ساخت آثار عرفانی از ظرفیت­ های عظیم موسیقی سنتی و موسیقی اقوام ایرانی بهره برده است. وی در آلبوم صدای سخن عشق با همکاری کیخسرو پورناظری و گروه تنبور شمس به خلق اثری بدیع و گرانمایه دست یازیده که با ساز تنبور حالات بی ­نظیری را در اتصاف نفس با درجات عالیه عرفان پدید آورده است. استفاده از اشعار عرفای کُرد همچون سید یعقوب و سید صالح ماهیدشتی نمونه دیگریست از اهتمام او بر تلفیق و همگامی عرفان و موسیقی کردی با فضای موسیقی ایرانی و گنجینه­ ای سرشار از مخاطبانی در سراسر جهان.

با نگاهی به اجراهای ناظری می­ توان دریافت که وی با کنار هم گذاردن سه عنصر اصلی شعر ، موسیقی و لحن که برگرفته از اندیشه خاص و بلند اوست در پی تحقق عرصه­ ایست برای تطهیر و رفعت روح و تجلی صفات بارز باریتعالی در جان.

انس و آمیزش او با ادب عرفانی و استفاده از اشعار بلند پایگانی چون مولوی، عطار، ابوسعید ابی ­الخیر، رضی­ الدین آرتیمانی و ... منجر به تولید آثاری چون موسی و شبان، گل صدبرگ، بنمای رخ، ساقی­نامه و ... شده است که سر بر آسمان معرفتش می ­سایند و روی بر درگاه حضرتش.

کد خبر 4914

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha