۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۷
در ستایش گفت‌وگو / شايان ربيعي*

سرویس کرمانشاه _ " بسیاری از شعرهای پرتو با منادا قرار دادن آسمان، غروب، پاییز، درخت، اسب، اشک، جنگل و عناصر مدرن‌تری همچون قلم، زنجیر و حتی گالیله بیانی گفت‌وگویی دارد و تقریبا در همه موارد نیز فضای روایی شعر از وصف مخاطب/منادا در ابتدای شعر به گلایه از وضعیت راوی در پایان شعر می‌انجامد. "

خبرگزاری کردپرس _ پرتو از شاعران نسل اول نوگرای کرمانشاهی است. نسلی که البته قدری دیرتر از شاعران همطراز خود در تهران، پا به عرصه نوگرایی در شعر نهادند. این تاخیر، طبیعی که دو دلیل عمده داشت؛ یکی این که تهران در سال‌های عصر مشروطه کانون تحولات و پیشروتر از بسیاری استان‌ها از جمله کرمانشاه بود و دوم این که زبان فارسی، به هر روی و رای، زبان دوم شاعران کرمانشاهی بود.

با این اوصاف، به نظر می‌رسد که نسل اول شاعران نوگرای کرمانشاهی، احتمالا یکی از پایه‌گذاران اصلی رویکرد نو در نظرگاه شاعران کُرد ایران به رویدادهای اجتماعی جهان مدرن بودند. نکات مهم دیگری را می‌توان در شعر شاعران نسل نوگرای کرمانشاهی جست‌وجو کرد. در این وادی، شعر پرتو نکات درخشانی در خود دارد که بعید می‌دانم دانشگاهیان و پژوهشگران ادبی ما چنان که شایسته و بایسته است، به آن پرداخته باشند.
از این جمله یکی فرم روایی نسبتا ویژه‌ای است که بیراه نیست اگر عجالتا نامش را فرم «منادایی» بگذاریم. فرمی که پرتو در آن با بسیاری از وجوه طبیعی، عاطفی و حتی مدرن لب به سخن می‌گشاید و البته از هیچ یک پاسخی نمی‌گیرد. بسیاری از شعرهای پرتو با منادا قرار دادن آسمان، غروب، پاییز، درخت، اسب، اشک، جنگل و عناصر مدرن‌تری همچون قلم، زنجیر و حتی گالیله بیانی گفت‌وگویی دارد و تقریبا در همه موارد نیز فضای روایی شعر از وصف مخاطب/منادا در ابتدای شعر به گلایه از وضعیت راوی در پایان شعر می‌انجامد.

در واقع پرتو به معنای کامل کلمه دارد از وضعیت و روزگار خود به «زمین» و «زمان» شکایت می‌برد. اما سرچشمه این همه گلایه‌گذاری کجاست؟ دوران پرتنش زندگی شاعران این نسل، و علی القاعده دوران زندگی پرتو کرمانشاهی، همزمان با برخی از مهمترین تحولات سیاسی-اجتماعی در ایران و طبیعتا دوره‌هایی طولانی از تنش‌ها و محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی است. دهه سی تا پایان دهه شصت در ایران دوران بسیار پرتنشی است که از کودتای 1332 تا پایان جنگ را در سال 1367 دربرمی‌گیرد. از قضا این دوره زمانی، دوان اوج فعالیت پرتو به عنوان شاعر است. تصور قبض و بسط‌های پرشمار این دوره به فراخور انسدادهای طولانی و گشایش‌های کم‌شمار، می‌تواند درک ما را از دوران زندگی و فعالیت پرتو دقیق‌تر کند. ‌این همه در کنار گذر عمر و از دست دادن نیروی جوانی که طبیعتا رگه‌های نوستالژی پردازی را در شعر پرتو پر رنگ تر کرده، فضای عمومی زندگی شاعر ماست. موضوعی که می‌تواند او را به شکایت یا گلایه‌گذاری با عناصر یاد شده از پاییز و اسب و درخت تا قلم و جنگ و زنجیر مجاب کرده باشد زیرا او در چنان گردابی از رخدادهای پرتنش سیاسی و اجتماعی، کسی را معتمدتر و سنگ‌صبورتر از این عناصر بی جانِ بی زبان نیافته است؛ به قول حافظ «چون دوست دشمن است، شکایت کجا برم؟». این فرم روایی، نشانه میل پررنگ شاعر به گفت‌وگو است؛ آنچه هرچه بیشتر جست‌وجو کرده، کمتر یافته.
باری اما این همه ماجرا نیست. اگرچه گلایه از وضعیت موجود، در بسیاری از شعرها، قوت و توانمندی پرتو را در خود پنهان کرده اما در میان آثار او نشانه‌های درخشانی از تصویرپردازی و روایتگری شاعرانه وجود دارد و زمانی که با کلمات تصویرگری می‌کند، شاعر کم‌نظیر و به غایت مدرنی است؛ «پدر. ولیک پدر! آنکه نعش چار عزیز/ به دوش خسته خود می‌کشید و تنها بود» یا «تکدرخت خشک دشتم/ در سکوت ماه‌تاب».

پرتو در روایت هم شاعر بسیار توانمندی است: «تو از سلاله‌ صبحی، من از دیار شبم/ بیا بیا که بشویی از تن از غبار شبم» و یا «دل شور جنون دارد و جان مایل پرهیز/ عمریست به هم خوردن آیینه و سنگم». پرتو همچون سرچشمه الهام شاعری‌اش یعنی حافظ در استفاده از صنایع بلاغی زبان به ویژه تشبیه و تضاد شاعر بسیار توانمندی است.

توانمندی‌های پرتو در روایتگری صد البته در برخی شعرهای کردی‌اش چشمگیرتر است. خاصه این که نیروی عاطفه و صمیمیت شاعرانه در این آثار نمود بیشتری دارد.

* روزنامه نگار و منتقد ادبی

کد خبر 9946

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha