۱۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۵
  نقبی بر نقد/ محمد هادیفر

,سرویس ایران_ نقد و انتقاد یکی از ابزارهای کارآمد  سازی در تمامی امورات روز مره بشری می باشد. نقد،  رفتارها و عمکردها و روش های تفکر و تدبر و تعقل  را مورد بررسی قرار داده و معایب را پالایش  و محاسن را نمایش می دهد.

نقد نوعی نمایاندن سره از ناسره و تقویت باصره برای ره پویان طریق صلاح و فلاح می باشد. نقد شانه زدن بر ریش دل و مرهمی بر دل ریش می باشد. نقادی به منزله طبیبی است که دل بیمار را تیمار می کند.
یکی از معانی نزدیک به انتقاد، نصیحت و خیرخواهی است که ریشه روایی و درایی دارد. در این نوع نقد ناصح کلام خود را با هدف خیرخواهی و پالایش موضوع مطرح می کند. نقد با عیب جویی تفاوت دارد نقد در کنار پالایش بسته پیشنهادی خود را نیز با هدف نوع دوستی اصلاحی ضمیمه نقد می کند.
یکی دیگر از مرادفان نقد، معروف گزینی و نهی ستیزی است که ریشه عمیق در اخلاق و شریعت دارد با این تفاوت که بین نقد و نهی رابطه عموم و خصوص من وجه حاکم می باشد.
بدین معنی که نقد پشتوانه عقلی و نهی با حجت شرعی توام می باشد. نقد در جایگاه عقل حکم تذکر و موعظه و نصیحت و در جایگاه شرع دعوت به خیر و اجتناب از معاصی و تقرب به طاعات می باشد.
بنابراین دامنه نقد گسترده تر از نهی است. اگر آدمی به کنه نقد پی ببرد همواره خود را در معرض نقد دیگران قرار می دهد و نقد را نوعی زدودن ناپاکی و آلودگی از ظاهر و باطن خود دانسته همانند حمامی ست که چرک و کثافات را از بدن آدمی جدا می کند.

پدیده نقد شرط لازم اصلاح فرد یا جامعه است، اما شرط کافی آن پذیرش نقد از سوی منتَقَد می باشد رابطه معناداری بین نقد و نقاد و منتَقَد وجود دارد و به کار بستن آن در راستای رشد و تعالی فرد و جامعه موثر می باشد. علی ع در این زمینه می فرماید؛ پذیرش نقد و نصیحت و عمل کردن بدان بزرگترین توفیقات می باشد. در صورت نهادینه شدن نقد در ابعاد اجتماعی اش در جامعه به حق متقابل حاکمیت و مردم تبدیل می شود و به فرمایش نبی اکرم (ص) این حق از طرف هر کوچک و بزرگی که ادا گردد باید پذیرفته شود.
نهادینه شدن نقد در جامعه موجب تعالی روح و مسئولیت پذیری ارکان جامعه می گردد. به همان نسبت که انباشت مطالبات و انتظارات می تواند به توده عقده ها تبدیل می گردد.
اگر چنانچه فرهنگ نقد در جامعه نهادینه شود، چون از طرف نقاد ادا شود مفرح روح و تخلیه عقده های پیچیده و چون از طرف منتَقَد پذیرفته شود، ممد حیات فرد و جامعه خواهد بود منافع نقد قبل از منتقِد متوجه منتَقَد می باشد پس می توان گفت در نقد خیراتی هست که به سلامت فرد و جامعه ختم می شود تا جایی که در کلام شریعت بعنوان حقوق حاکم معرفی شده است بدین معنی که جلای اخلاق مدیریت و سلای مدنیت خواهد بود.
در نگاهی دیگر نقد سازنده در مقابل مدح وثنای متملقانه قرار دارد مدحی که سم مهلک اخلاق وتخریب اخلاف و انحراف اسلاف را بدنبال دارد نقد معایب را همچو آئینه روبرو گوید نه چون شانه با هزاران تزویر و تخریب پشت سر رفته و مو به مو گوید.
به همان نسبت که انسداد نقد موجب تقدس زدگی جوامع میشود بهمان اندازه نهادینه شدن نقد موجب نشاط و پویایی در آن میشود. وقتی که گروه های حائل به درست یا غلط راه نقد را در جامعه مسدود و محدود و یا محصور کرده و افراد و دستگاه ها را مصون از نقد دانسته، نقد مسیر خود را به بالاتر ادامه میدهد و هر چه به بالا تر میرود بهمان اندازه عمیق گشته و تاثیر گذاری بر ساختارهای اجتماعی را فزونی خواهد داد در صورتی که کسانی که در جایگاه مدیریت مردم قرار میگیرند، نقد پذیر میباشند و باید بر اساس صریح آیه، کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، در مقابل اعمال و رفتار خود به مردم پاسخگو باشد کسانی که عناوین و جایگاه ها را در جامعه بدست گرفته اند به اندازه مسئولیتشان باید جوابگو باشند .
تصور حاکمیت یکدست ایده تلقینی بوده و مبنای علمی و عملی ندارد. قاطبه جوامع متکثرالمدیر و متنوع الامور اند و همواره آفت در کمین هر مدیری در هر اموری نشسته است. کسی که در جایگاه مدیریت قرار میگیرد، ومسئولیت میپذیرد قطعا از گزند آفت مصون نمیباشد اما متاسفانه عمده مدیران بهنگام نقد خود را قائم مقام حاکمیت دانسته و هرگونه نقد از خود و جایگاه مدیریتی را نقد به حاکمیت تلقی میکنند مدیرانی که در کسب قدرت به هر ترفندی متوصل میشوند اما در مقام نقد همگی آدرس بالاتر را بعنوان عامل نابسامانی نشان می دهند و فرآیند همه انتقادات و مطالبات را متوجه راس هرم می کنند و با این حربه نقد را منکوب و منتقد را مرعوب و مزید انباشت مطالبات عمومی می شوند.
این آفت بزرگ رشد و توسعه جامعه و موجب انسداد اجتماعی و بروز نارضایتی های مختلف و چه بسا موجب آسیب جدی اعتماد اجتماعی گشته و نهایت به رفتارهای خشونت آمیز ختم میشود. متاسفانه جامعه در شیوه مدیریت متکثر و در مقام پاسخگوئی متحد عمل می کند.

آفت بزرگ دیگری که گریبان جامعه را گرفته است این است که تصمیم گیران اجرایی بعضا اشرافیت ندارند و قاطبه مشرفان تصمیم گیر نیستند.این است قصه پرغصه جامعه که گویا اراده ای بر اصلاح آن دیده نمی شود.
اما با تجدید حیات نقد می توان نقبی به درون اندیشه های سازنده و مولد زد. نهادینه شدن نقد در هر جامعه ای موجب بقا ء مُلک و دوام حکم و همچنین کاهش هزینه های سیاسی و امنیتی و افزایش سرمایه های اجتماعی و نهایت پایداری و همبستگی ملی را بدنبال دارد.

کد خبر 42214

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha