نیم نگاهی به نیم بیتی هزار ساله / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان، به بهانه فرارسیدن ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگ‌ترین حماسه‌سرای ایران زمین و سراینده اثر جاودان شاهنامه ، مطلبی به نگارش درآورده که در ادامه می خوانید:

تو خستو شو آن را که هست و یکیست
روان و خرَد را جز این راه نیست
دَرِ دانش و آنگهی راستی
گر این دو نیابی روان کاستی

با کمترین تردید می توان گفت که ادعای حکیم ابوالقاسم فردوسی بیش از هزار سال پیش مبنی بر برپایی کاخی بلند از جنس سخن و لذا دور از گزند هنگامه های طبیعی و انسانی یکی از ادعاهای صادق تاریخی بوده است؛

پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند

دربارهٔ این کاخ و چرایی برپایی و نقشش در مانایی زبان و ادب سرزمینی سپند و تاریخی بسیار گفته و نوشته اند و خوشبختانه و به یُمن برپایی کاخ خلل ناپذیر فضای مجازی، همیشه در دسترس است.

دانایی نزد فردوسی

جستجو برای تعیین بسامد (فراوانی) الفاظ  «دانایی»، «دانا»، «خرَد» و «خردمندی» در شاهنامه می تواند فردوسی را در زمرهٔ یکی از خرد ستایان بزرگ قرار دهد که در نوشته ای دیگر (حسرت هزارساله برای خرد و خردمندان) در حد بضاعت اندک خود به آن پرداخته ام، اما موضوع این نیم نوشت شاید بسیار ساده و آشنا تر است، اگرچه حاوی نکتهٔ ظریف و در خور تأملی است.

دگرگونی رابطهٔ «توانایی» و «دانایی»

کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که تحصیل در مدارس به سبک جدید(از مشروطه به بعد) را تجربه کرده باشد و با این نیم بیت کوتاه و بسیار پُر بهای فردوسی(نوشته شده بر روی جلد و نخستین صفحهٔ اغلب کتاب های درسی)، بزرگ نشده و خاطره نداشته باشد که؛

توانا بوَد هر که دانا بود

پیام روشن است؛ توانایی پس از دانایی است. به عبارت دیگر باید بنویسیم؛ توانا بود، هرکه دانا بود. (،) ویرگول یا کاما که علامت مکث کوتاه است پس از «بوَدِ» اول قرار دارد (کسی که داناست، از توانایی برخوردار است) . اما و بسیار اما … مشکل وقتی پدید می آید که ساز و کارها در جامعه به گونه ای رقم می خورد که با تعبیر دقیق حکیم توس در تبیین رابطه دانایی و توانایی مطابقت ندارد. نگاهی به پیرامون در حوزه های مختلف نشان از وارونگی این نیم بیت دارد. رشد قارچ گونهٔ دانشگاهها و مراکز آموزشی منفعت محور و تربیت افراد قدرت دوست و مال اندوز، سلطهٔ مدرک گرایی و کسب آن از طریق مجاری غیر علمی در دسترس، گسترش ریاست و افول مدیریت ،بی توجهی و کوشش برای حذف تأثیر دانشگاهیان درک محور به بهانه های مختلف، خرید و فروش پرسش های آزمون های تخصصی، کوچه بازاری شدن پژوهش و پایان نامه نویسی، رواج زیر میزی های آنچنانی و … همه و همه نشان از نوعی تغییر رویکرد به دانایی و خرد دارد که؛ (یکی داستان است پُر از آب چشم)

در مورد برتری ثروت و مکنت و نقشش در کسب قدرت سعدی در قرن هفتم گفته بود که؛ «هر که را زر در ترازوست، زور در بازوست و آن کس که بر دینار دسترس ندارد، در همه دنیا کس ندارد»

آیا گفتهٔ سعدی را در ترجمانی امروزی نمی توان چنین فهم کرد که هرکه را زر و زور در بَر است، با دانایی! نیز همسراست؟

چنین به نظر می رسد که فراهم کنندگان ساز و کار کسب این نوع از «دانایی» درجفایی آشکار به حکیم توس، نیم بیت تاریخی اورا با جابجایی یک «کاما یا ویرگول» فهم کرده اند؛ «توانا بود هرکه، دانا بوَد» تا معنا را دگرگون کنند که؛ «قدرتمند داناست» البته این رشته سَرِ دراز داردو تفاوت ماهوی «دانای قدرتمند» و «قدرتمند مدعی دانایی» موضوع این نوشته نیست. اما کلام آخر باز هم از فردوسی بزرگ که به زیبایی تمام تفاوت دانایان راستین و مدعیان دروغین را تبیین می کند و آنها را سرابی کاذب می داند؛

دلت با زبان هیچ همسایه نیست
روان ترا از خرَد مایه نیست
به هرجای چربی به کار آوری
چنین تو سخن پرنگار آوری
کسی را که از بُن نباشد خرَد
گمان بر تو بر مهربانی بَرَد
چو شوره زمینی که از دور آب
نماید چو تابد بر او آفتاب

کد خبر 2770484

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha